آنقدر دیر آمدی

آنقدر دیر آمدی
که رنگ چشمانت
و طرح کت سورمه ای تو
از یادم رفت

آنقدر دیر آمدی
که نامه هایم کبوتر به کبوتر
در مسیر آسمان شعر شد
شعرهایم کلاغ به کلاغ
از توت فرنگی تا پرتقال
حرف مردم شد

آنقدر دیر آمدی
که صد پیمانه نشاط وحشی
در پیاله هوشیاری من
یک وعده هم مرا دیوانه نکرد

آنقدر دیر آمدی ، دیر آمدی ، دیر آمدی
که لیلی شدن از یادم رفت

نسرین بهجتی

رورو که دل از مهر تو بد عهد گسستیم

رورو که دل از مهر تو بد عهد گسستیم
وز دام هوای تو بجستیم و برستیم

چونان که تو از صحبت ما سیر شدستی
ما نیز هم از صحبت تو سیر شدستیم

از تف دل و آتش عشقت برهیدیم
در سایهٔ دیوار صبوری بنشستیم

ور زان که تو دل بردی ما نیز ببردیم
ور زان که تو نگشادی ما نیز ببستیم

از عشوهٔ عشق تو بجستیم یکی دم
وز خار خمار تو همه ساله چو مستیم

شبهای فراق تو ندیدیم نهایت
از روز وصال تو مگر باد به دستیم

گر هیچ ظفر یابیم ای مایهٔ شادی
در خواب خیال تو به جز آن نپرستیم

چونان که تو ببریدی ما نیز بریدیم
چونان که تو بشکستی ما نیز شکستیم

زین بیش نخواهم که کنی یاد سنایی
با مات چکارست چنانیم که هستیم

سنایی غزنوی

دنبال مقصر می گردی

دنبال مقصر می گردی
راه دوری نرو
غیر از خودت کسی تقصیری نداشت
او فقط به تو کمی امید داد
تو در مقابل
همه چیزت را

جمال ثریا
مترجم : سیامک تقی‌زاده

کاش هرگز تو را نمی دیدم

کاش هرگز تو را نمی دیدم
آن وقت
نه بغضی در گلویم بود
نه دل شدگی
و نه مشتی شعر

واهه آرمن

دوستت دارم

نه نثر ، نثر خواهد بود
و نه شعر ، شعر
اگر آهسته
در گوشم بگویی
دوستت دارم

محمود درویش

مترجم : بابک شاکر

گل شب بوی من

شعرم
همهمه ی پنهان توست
گل شب بوی من
میخواهم تو را
در عبور عطر شبانه ام بشناسند

شمس لنگرودی

من از اینکه مردها وصفم کنند خسته شده ام

من از اینکه مردها وصفم کنند خسته شده ام
از اینکه کلمات را برای تن من بیرون بریزند
دهانشان خیس شود
صورتشان سرخ شود بدم می آید
دوست دارم
اولین مردی که مرا می خواهد
بگیرتم درآغوشش
بوسه هایش را روی کاغذ سرخ کند
پیراهنم را که گشود
سینه هایم را درون دهان شعرهایش بلیسد
با موهایم بازی کند مست
مست مست مست
تار تارش را بنوازد یک تصنیف غریب
تصنیف بدیع
تصنیف لطیف
پیراهنش را بگشایم لخت لخت
بنویسم درون شعرهایم آرام آرام
جوهرش را بریزد
کناربافت های تنم که کلمه هستند
من از تن بودن خسته شده ام
از زن بودنم

لورکا سبیتی حیدر
مترجم : بابک شاکر

قرارمان زیرِ چشم های تو

قرارمان
همین بهار
زیر شکوفه های شعر
آنجا که واژه ها
برای تو گل می کنند
آنجا که حرف های زمین افتاده ام
دوباره سبز می شوند
وَ دست های عاشقمان
گره در کارِ سبزه ها می اندازند
قرارمان زیرِ چشم های تو
آنجا که شعر
نم نم شروع می شود

مینا آقازاده

چشم‌ هایش را می‌ گیرم

چشم‌ هایش را می‌ گیرم
و لب‌ هایش را می‌ بوسم
دیگر راحتم نمی‌ گذارد
مدام دلیلش را می‌ پرسد

از آخر شب تا دم صبح
هر ساعت می‌ پرسد
چرا وقتی لب‌ هایم را می‌ بوسی
چشم‌ هایم را می‌گیری ؟

به او نمی ‌گویم چرا
چرایش را خودم هم نمی ‌دانم
چشم‌ هایش را می‌ گیرم
و لب‌ هایش را می‌ بوسم

هاینریش هاینه
مترجم : فرشته وزیری نسب

آرامشم آغوش تو بود

حیف من که
آرامشم ، آغوش تو بود
دیوانگی هایم را
عطر تو فروکش میکرد
قرارمان را چه زود
به پای کلاغان بستی

پس کو ؟
تو شیرینم باشی
و من تیشه ها از یاد ببرم
تو لیلای من باشی و
من مجنون عطر تو و
آواره آغوش تو باشم
ولی تو چه کردی ؟

آغوشی دیگر هواییت کرد
راستش را بگو
وعده هایش رنگین تر
از آغوش من بود ؟

میدانی
آرامش تو در آغوش دیگری
کم از ریختن خون من نیست
خیانت ، خیانت است دیگر
چه آغوش دیگری باشد
چه خنجری که سالهاست
از پشت می خورم

وحید خانمحمدی

شدت دلتنگی

گاهی
از شدت دلتنگی می شود فهمید
که
جمعه است
تقویم ها چکاره اند ؟

لیلا کردبچه

خنده های تو

خنده های تو
خدا را بنده نیستند
هر بار می خندی
پاره می شود بند دلم
خنده های تو
رحم و مروت سرشان نمی شود
بیچاره دلم

مهدیه لطیفی

مست شو بانو ، مست از من

مست شو بانو
مست از من
آن چنان مست که دریا به رنگ گل سرخ درآید
به رنگ شراب تیره
به رنگ خاکستری
به رنگ زرد
و چه زیباست
زنی که در حضور شعر
تلو تلو می خورد و
مست می شود
من
در زیباترین نمود ام هستم
در درخشان ترین لحظات تمدن ام
آه
آن گاه تن به عشق می سپارم
که متمدن شده باشم
بختی دیگر به من بده
تا تاریخ را بنویسم بانو
چرا که تاریخ
هرگز به تکرار خود برنمی خیزد

نزار قبانی
مترجم : سیامک بهرام پور

آه بانو من شاه نیستم

آه بانو
من شاه نیستم
و هیچ میدانی به نامم نیست
اما تو
عجیب شبیه کاشی های نقش جهانی
عجیب تاریخ را برایم
زنده نگه می داری
وقتی برگ برگ تقویم عشق را
به درخت زندگی ام پیوند می زنی
وقتی رنگین کمان چهره ات
به روزهای بی رنگم
رنگ می پاشد
وقتی می فهمم
آن وقت ها هم
که خیال می کردم نبودی
بودی
حالا که نگاهت می کنم
فواره های چشم هایم
از شادی
به راه می افتند
و کالسکه های قلبم
به سویت تند تند می دوند
و هزاران هزار پروانه
از گوشه گوشه چشمم
به سمتت روانه می شوند
تا تو را ببوسند

آه بانو
من شاه نیستم
و هیچ میدانی به نامم نیست
اما تو
به جهانم نقش دادی
بگذار با تو
دوباره متولد شوم

محسن حسینخانی

تو اینجا نیستی

تو اینجا نیستی
و گم شده ای
اما هنوز لبخندت اینجاست و
روی صندلی روبرویم نشسته است

تو اینجا نیستی
اما بعد از تو
رنگ گیسوانت
تن صدایت و
بوی تن ات را
برای تنهایی و اتاقم جا گذاشته ای

تو این جا نیستی
اما آنکه
در این خانه و
روی پاشنه ی در و
در بستر و
در خواب با من است
مرا
صورت عشق تو
تنها نمی گذارد

شیرکو بیکس

مترجم : مختار شکری پور

من فقط می‌توانم عاشق بشوم

می‌خواهی
من را
به بی‌خبری از خودت
عادت بدهی ؟

من
به بی‌خبری از تو
عادت نمی‌کنم

به نبودنت
عادت نمی‌کنم

به بودنت
عادت نمی‌کنم

من
فقط می‌توانم
عاشق بشوم
که شده‌ام

افشین یداللهی

از روی توست

لعنتی
چه چیز فوق العاده‌ای‌ست
دوست داشتن تو
تو عشق من ، دختر من
دوست من وُ مادر کوچک من هستی
جانم ، دردانه‌ام
قبل از دوست داشتنت
گویی نمی‌دانستم چگونه باید دنیا را دوست داشت
این شهر اگر زیباست
از روی توست
این سیب اگر خوشمزه است
از روی توست
این انسان اگر عاقل است
از روی توست

ناظم حکمت
مترجم : مجتبی نهانی

هنگام نوشتن نام تو

دستم نه
اما دلم به هنگام نوشتن ِ نام ِ تو می لرزد
نمی دانم چرا
وقتی به عکس ِ سیاه و سفید این قاب ِ طاقچه نشین
نگاه می کنم
پرده ی لرزانی از باران و نمک
چهره ی تو را هاشور می زند
هم‌خانه ها می پرسند
این عکس کوچک ِ کدام کبوتر است
که در بام تمام ترانه های تو
رد ِ پای پریدنش پیداست ؟
من نگاهشان می کنم
لبخند می زنم
و می بارم
 
یغما گلرویی

کجایی ؟

در موهای تو
پرنده‌ای پنهان است
پرنده‌ای که رنگِ آسمان است
تو که نیستی
روی پایم می‌نشیند

جوری نگاه می‌کند که نمی‌داند
جوری نگاه می‌کنم که نمی‌دانم

می‌گذارمش روی تخت
و از پلّه‌ها پایین می‌روم
کسی در خیابان نیست
و درخت‌ها سوخته‌اند
کجایی؟

یانیس ریتسوس
مترجم : محسن عمادی

عادت کردن

عادت کرده ایم
من
به چای تلخ اول صبح
تو
به بوسه ی تلخ آخر شب
من
به اینکه تو هربار حرف هایت را
مثل یک مرد بزنی
تو
به اینکه من هربار مثل یک زن گریه کنم
عادت کرده ایم
آنقدر که یادمان رفته است شب
مثل سیاهی موهایمان ناگهان می پرد
و یک روز آنقدر صبح می شود
که برای بیدار شدن
دیر است

لیلا کردبچه