من فقط می‌توانم عاشق بشوم

می‌خواهی
من را
به بی‌خبری از خودت
عادت بدهی ؟

من
به بی‌خبری از تو
عادت نمی‌کنم

به نبودنت
عادت نمی‌کنم

به بودنت
عادت نمی‌کنم

من
فقط می‌توانم
عاشق بشوم
که شده‌ام

افشین یداللهی

نظرات 3 + ارسال نظر
دلارام جمعه 14 اسفند 1394 ساعت 18:21

نگاهت می کنم
پیر می شوم
دست بر سینه ات می گذارم
پیر می شوم
کراواتت را از زیر یقه ات بیرون می کشم
پیر می شوم
دگمه هایت را باز می کنم
پیر می شوم
می گویی دوستت دارم
پیر می شوم
ببین دنیا دارد تمام می شود
پیر می شوم
دنیا دارد کشیده می شود توی ناف تو
- مگر دنیا از همین گرداب بیرون نیامده؟-
مثل الیاف لباسها
مثل باکتری ها
پیر می شوم
دنیا
مثل چشمهایم
از روی موها سر می خورد
و می ریزد در ناف تو
ناف تو پیرترین لبخند دنیاست
لبخند که می زنی
دارم پیر می شوم
نگاه که می کنی
دارم پیر می شوم
راه که می روی
دارم پیر می شوم
و وحشت ما از تمام شدن
از تمام شدن دوست داشتن
از پیری
چرا پیر نمی شود؟!
می گویی : ما ریشه هایمان را از دست داده ایم ، باد ما را خواهد برد
من گریه می کنم و به آبدزدکها فحش می دهم
دستم را می گیری
فحش که می دهم
دارم پیر می شوم



ساره سکوت

زیبایی تو
سینی چای را بر می گرداند
غمگینم
بی آن که کودکی به دنیا آورده باشم غمگینم

مرا دوست داشته باش
چنان باورت می کنم
که شاخه هایت به شکستن امیدوار شوند
من دختر یک کشاورزم
آب باش و با من مهربانی کن
سرکشی نکن
قلب من از قدم های تو پیشی می گیرد

بگذار شب بیاید و خیابان را خلوت کند
تا تو را در آغوش بگیرم

تو دیواری هستی که هیچ دری از غمگینی ات کم نمی کند
همیشه چای می خوری و شعر می خوانی
صدای تو دلتنگم نمی کند
تنهایم می کند

مرحوم الهام اسلامی

یه دوست جمعه 14 اسفند 1394 ساعت 15:55 http://www.zahra1374.blogfa.com

درود بر عزیزدل
بسیار عالیست انتخابهایتان
مثل همیشه..!

تو
لحظه ای پیش پریشان بودم
سر یک دنیا درد
من و یک عالمه تنهاییِ سرد
یاد تو خاطرم آمد یک آن
پره لبخند شدم
روزگارم خندید
کاش هرلحظه ی این دنیایم
پر از آغوش تو بود...

٩٤/١٠/٢٤

بعدِ رفتن ات
نه آغوشِ پنجره اشتیاقی به صبح دارد،
نه خلوتِ شب میلی به ماه و ستاره.
من مانده ام و
پرده های آرام این اتاق تیره و
تارهای عنکبوت.
این جا
احتمال زندگی کم است.
برنگرد

سارا شاهدی


با سلام
ممنونم از همراهی تون و شعر زیبایی که نوشتید دوست مهربانم
خوشحالم که اشعار را پسندید
شاد باشید
با مهر
احمد

سه نقطه های دلم ... چهارشنبه 12 اسفند 1394 ساعت 13:21 http://noghtehchinhayedelam.blogfa.com/


.....................................
آدم ها هرکز کسانی را
دوست دارن فراموش نمی کنند
فقط عادت می کنند
که دیگر کنارشان نباشند
ارنستو ساباتو

می آیی
با انار و آینه در دست هایت
یک دنیا آرامش در چشم هایت
و قناری کوچکی در حنجره ات
که جهان را
به ترانه های عاشقانه میهمان می کند.
می دانم تاپلک به هم بزنم
می آیی
و با نگاهت
دشت ها را کوه
کوه ها را پرنده می کنی
به قول فروغ:
من خواب دیده ام

رضا کاظمی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.