من از اینکه مردها وصفم کنند خسته شده ام

من از اینکه مردها وصفم کنند خسته شده ام
از اینکه کلمات را برای تن من بیرون بریزند
دهانشان خیس شود
صورتشان سرخ شود بدم می آید
دوست دارم
اولین مردی که مرا می خواهد
بگیرتم درآغوشش
بوسه هایش را روی کاغذ سرخ کند
پیراهنم را که گشود
سینه هایم را درون دهان شعرهایش بلیسد
با موهایم بازی کند مست
مست مست مست
تار تارش را بنوازد یک تصنیف غریب
تصنیف بدیع
تصنیف لطیف
پیراهنش را بگشایم لخت لخت
بنویسم درون شعرهایم آرام آرام
جوهرش را بریزد
کناربافت های تنم که کلمه هستند
من از تن بودن خسته شده ام
از زن بودنم

لورکا سبیتی حیدر
مترجم : بابک شاکر

نظرات 1 + ارسال نظر
سه نقطه های دلم ... چهارشنبه 19 اسفند 1394 ساعت 10:50 http://noghtehchinhayedelam.blogfa.com/


....................................................................
زنها دو دسته اند؛ آنهایی که محافظت می شوند و آنهایی که نمی شوند.
دسته ی اوّل را با ماشین به این طرف و آن طرف می برند و سرِوقت از آرایشگاه، از استخر، از مدرسه، از اداره و ... برمی گردانند. با تلفن، حالش را می پرسند و اگر سرش درد کرد، یکی هست که بگوید: "بهتر نیست کمی استراحت کنی؟"
.
زن های دسته ی دوّم، توی باد و باران و توفان، ساعت ها توی صف اتوبوس می ایستند و با اینکه تصمیم میگیرند به جایی که اتوبوس از آنجا می آید نگاه نکنند ولی گردنشان، بی اختیار، بارها و بارها به آن سو می چرخد. تا شب سگ دو می زنند و شب، کسی نیست که بگوید: "عزیزم؛ قرص مسکّن برایت بیاورم؟"
.
زن های محافظت شده، راه رفتنی با طمأنینه دارند
ولی زن های محافظت نشده، یا بسیار تند راه می روند یا کُند
.
زنِ محافظت نشده، یا غر می زند یا به جایی خیره می شود و گاه خرفت می شود
.
زنِ محافظت شده، مهمانی ترتیب می دهد و از مسافرت هایش می گوید
.
زنِ محافظت نشده، گریه می کند و آنقدر این کار را ادامه می دهد که دیگر اشکش در نیاید.
.
زنِ محافظت شده، همیشه در نیمه ی راهِ گریه و یأس، به زندگی برمی گردد..
.
فریبا وفی

اسفند که عاشق شوی
سال را با بوسه تحویل می کنی
حتی اگر
سال نو،
نیمه شب از راه برسد
.
شاید تلفن ات
عاشقانه تر از همیشه زنگ بزند
کسی با یک سلام
قبل از سپیده ی سال بعد
دیوانه ات کند

اسفند که عاشق شوی
تمام دروغ ها را باور می کنی
و دلت غنج می زند.

می دانم که در روزهای آخر سال
دسته کلیدت را گم می کنی
گوشی ات را جا می گذاری
و احساس می کنی که کسی
با لحن عاشقانه من
صدایت می زند.

تو عاشقم بودی
در اسفندی که هرگز
از تقویمت پاک نمی شود.

نیلوفر لاری پور

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.