آه بانو من شاه نیستم

آه بانو
من شاه نیستم
و هیچ میدانی به نامم نیست
اما تو
عجیب شبیه کاشی های نقش جهانی
عجیب تاریخ را برایم
زنده نگه می داری
وقتی برگ برگ تقویم عشق را
به درخت زندگی ام پیوند می زنی
وقتی رنگین کمان چهره ات
به روزهای بی رنگم
رنگ می پاشد
وقتی می فهمم
آن وقت ها هم
که خیال می کردم نبودی
بودی
حالا که نگاهت می کنم
فواره های چشم هایم
از شادی
به راه می افتند
و کالسکه های قلبم
به سویت تند تند می دوند
و هزاران هزار پروانه
از گوشه گوشه چشمم
به سمتت روانه می شوند
تا تو را ببوسند

آه بانو
من شاه نیستم
و هیچ میدانی به نامم نیست
اما تو
به جهانم نقش دادی
بگذار با تو
دوباره متولد شوم

محسن حسینخانی

نظرات 4 + ارسال نظر
دلارام جمعه 14 اسفند 1394 ساعت 18:16

هربار می گویم :دوستت دارم
ناباوری
شکنجه ات می کند

باور نمی کنی
این زن
چقدر بی رحمانه دوستت دارد



منیره حسینی

اینجا اتاقِ من است
پنجره هایش
رو به نیامدنِ تو باز می شود
وَ پرده هایش را باد
از غبارِ خاطراتت می تکانَد

تو رفته ای
وَحالِ تمام خاطره ها ابری است
در شبِ چشمهایم
ستاره ستاره درد
چشمک می زند

دیر رسیده اند مَردُم
اشکِ زیادی از من رفته است

مینا آقازاده

●♥ محمد شیرین زاده ♥● چهارشنبه 12 اسفند 1394 ساعت 17:22 http://m-bibak.blogfa.com

به یک جایی از زندگی که رسیدی ،

میفهمی رنـج را نباید امتداد داد;

باید مثل یک چاقو که چیزها را میبرد

و از میانشان میگذرد, از بعضی آدمها بگذری

و برای همیشـه تمامشان کنی !


((ویلیام فاکنر))

عشق تو
قافیه شعر من است
و
دل انگیزتر از
مطلع این کهنه سرود
رقص گیسوی تو
با سمفونی ثانیه هاست

من
اگر چشم تو را
شور غزلها نکنم
بدترین شاعر
این نسل پر از تشویشم

داریوش میرزایی


ممنونم از همراهی و شعر زیبایی که نوشتید دوست بزرگوار
مانا باشی
با مهر
احمد

فرزانه چهارشنبه 12 اسفند 1394 ساعت 13:48

شعر و
بغض و
اشک
کفافِ رفتنت را نمی دهند
باید
سر فرصت
برایت
بمیـرم ...

"مریم قهرمانلو"

واژه ها
در نگاه امن تو شعر می شوند
صبح شد بانو
صبح شد
نگاهت را به آفتاب گِره بزن
ببین که زندگی چگونه در نگاهت میبارد
پنجره را برای تو باز کرده ام
گیسو به باد بسپار
ببین که این زندگی چگونه در آغوش تو نفس می کشد
حسی در تو پهان است که بوی بهار می دهد
حضور تو آفتابیست که
میباردُ
میباردُ
میبارد
تو
عشقت
نمِ باران دارد

امیرمحمد مصطفی زاده


ممنونم از حضور صمیمی تان فرزانه عزیز
شاد و سلامت باشید
با مهر
احمد

سه نقطه های دلم ... چهارشنبه 12 اسفند 1394 ساعت 13:11 http://noghtehchinhayedelam.blogfa.com/


...................................................

حالم خوب است
هنوز خواب می بینم
ابری می آید
و مرا
تا سر آغاز روییدن بدرقه می کند ...
سید علی صالحی

بعدِ رفتن ات
نه آغوشِ پنجره اشتیاقی به صبح دارد،
نه خلوتِ شب میلی به ماه و ستاره.
من مانده ام و
پرده های آرام این اتاق تیره و
تارهای عنکبوت.
این جا
احتمال زندگی کم است.
برنگرد.


سارا شاهدی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.