-
اما برای من زنده خواهی ماند
یکشنبه 23 فروردین 1394 17:31
خورشید طلوع میکند غروب میکند اگر چه تو نیستی روشن است که مرگ جدایمان کرد اما سایهات میماند گویی هرگز نرفتهای حالا سایهات سایهی من است هرگز رهایت نکردم جز این که تو را امانت گرفتند که به همان خاک برت گردانند باید میدانستم روزها را که یک به یک شمارش میکنی من به ماتم نزدیکتر میشوم ماتم نبودنِ تو مقدر بود که...
-
چه شگفت است عشق
یکشنبه 23 فروردین 1394 17:27
امروز مرهمی جز عشق که ذات درد است برای زخم های زندگی نمی شناسم چه شگفت است عشق که هم زخم است و هم مرهم ایران درودی
-
عشق همیشه قوی تر است
یکشنبه 23 فروردین 1394 17:23
زن به هر وسیله ای متوسل می شود تا در برابر عشق مقاومت کند ولی عشق همیشه از او قوی تر است این مطلب را خود زن ها هم می دانند که تنها چیزی که قادر است آن ها را از پای دربیاورد یک عشق نافرجام است و آن چه به آن ها سرزندگی و نشاط می بخشد عشقی سرخوش البا دسس پدس مترجم : بهمن فرزانه
-
گل باغ آشنایی
یکشنبه 23 فروردین 1394 17:20
گل من ، پرنده ای باش و به باغ باد بگذر مه من ، شکوفه ای باش و به دشت آب بنشین گل باغ آشنائی ، گل من ، کجا شکفتی ؟ که نه سرو می شناسد نه چمن سراغ دارد نه کبوتری که پیغام تو آورد به بامی نه به دست مست بادی ، گل آتشین جامی نه بنفشه ای نه بوبی نه نسیم و گفتگویی نه کبوتران پیغام نه باغهای روشن گل من میان گلهای کدام دشت...
-
به هیئت ماه در آمدی
یکشنبه 23 فروردین 1394 17:16
به هیئت ماه در آمدی در تاریکی های شهر تو مرا روشن کردی وتمام بوسه هایم را تعبیر کردی کمی بعد شبیه بهارشدی روییدی سبز شدی وتمام دلتنگی هایم را تمام کردی من عاشق یک زن نیستم تو موجودی طبیعی هستی یک هستی موجود با تمام کائنات درون من حلول کرده ای نجوان درویش مترجم : بابک شاکر
-
به تو اندیشیدن زیباست
یکشنبه 16 فروردین 1394 17:39
به تو اندیشیدن زیباست و امید بخش همچون گوش سپردن به خوشترین ترانه ها بازیباترین صداهای روی زمین ولی دیگر امید برایم کفایت نمی کند زین پس نمی خواهم گوش به ترانه بسپارم می خواهم خود ترانه بخوانم ناظم حکمت مترجم : پری ناز جهانگیری
-
با من از ماندن حرف بزن
یکشنبه 16 فروردین 1394 17:36
عشق من برای من از رفتن ها چیزی نگو با من از ماندن حرف بزن با من از روزهایی بگو که آرزو داشته ای برای من از چیزهایی حرف بزن که تا به حال به زبان نیاورده ای من سراپا گوش می شوم تو فقط کمی از ماندن حرف بزن حاتمه ابراهیم زاده
-
در کلیدهای سیاه و سپید پیانویم
یکشنبه 16 فروردین 1394 17:31
در کلیدهای سیاه و سپید پیانویم اکنون ترا می نوازم هرچه می نوازم تو کثرت می یابی در اتاق تو هرچه بیشتر می گردی من نیست می شوم ترا می زایم در شب نامت را می گذارم خیره به ماه هرچیزی تو می شود و هر جایی تو من می میرم صدایت را می شنوم در رویاهایم پرتو روشناییت چشمهایم را می آزارد باد به من بر می خورد همانند تو من می زایم...
-
ناز کمتر کن
یکشنبه 16 فروردین 1394 17:26
ناز کمتر کن ، که من اهل تمنا نیستم زنده با عشقم ، اسیر سود و سودا نیستم عا شق دیوانه ای بودم ، که بر دریا زدم رهررو گمگشته ای هستم ، که بینا نیستم اشک گرم و خلوت سرد مرا نادیده ای تا بدا نی اینقدرها ، هم شکیبا نیستم بسکه مشغولی به عیش و نوش هستی غافلی از چو من بی دل ، که هستم در جهان ؛ یا نیستم دوست می داری زبان با...
-
دوست دارم
شنبه 15 فروردین 1394 18:59
دوست دارم در این شب دلپذیر عطر تو چراغ بینایی من شود و محبوبه شب راهش را گم کند دوست دارم شب لرزان از حضورت پایش بلغزد در چاله ای از صدف که ماهش می خوانند و خنده آفتاب دریا را روشن کند اما نه آفتاب است و نه ماه عصرگاهی غمگین است و من این همه را جمع کرده ام چون دلتنگ توام شمس لنگرودی
-
من خسته ام عزیز
شنبه 15 فروردین 1394 18:40
من خسته ام عزیز آنقدر خسته که می خواهم در همین سطرها به خواب روم و خواب خوب تو را واژه ، واژه و سطر به سطر بنویسم چرا کسی نمی فهمد که هیچ چیزی بیشتر از خیال تو برایم آرامش نمی آفریند ؟ چرا کسی باور نمی کند که شکوه آن لحظه به تمام روزهای فردایم می ارزد ؟ چرا کسی عاشقانه یِ صبح دم انتهای شب را باور نمی کند ؟ چرا از من...
-
ای ز آب زندگانی آتشی افروخته
شنبه 15 فروردین 1394 17:40
ای ز آب زندگانی آتشی افروخته واندر او ایمان و کفر عاشقان را سوخته ای تف عشقت به یک ساعت به چاه انداخته هر چه در صد سال عقل ما ز جان اندوخته ای کمالت کمزنان را صبرها پرداخته وی جمالت مفلسان را کیسهها بردوخته گه به قهر از جزع مشکین تیغها افراخته گه به لطف از لعل نوشین شمعها افروخته هر چه در سی سال کرده خاتم مشکینت وام...
-
تمام شعرها دروغند
شنبه 15 فروردین 1394 11:54
ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻌﺮﻫﺎ ﺩﺭﻭﻏﻨﺪ ﺩﺭﻭﻏﯽ ﺧﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭ ﺑﺎﺩ ﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﺗﻮ ؟ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﺕ ؟ ﻣﻦ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﺖ ؟ ﺍﺻﻼ ﺍﻧﻘﺪﺭﻫﺎ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﺯﯾﺒﺎ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻌﺮﻫﺎ ﺩﺭﻭﻏﻨﺪ ﺩﺭﻭﻏﯽ ﺧﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﯿﻦ ﺷﻌﺮ محسن حسینخانی
-
روزی که بازوان بلورین صبح دم
سهشنبه 11 فروردین 1394 11:46
روزی که بازوان بلورین صبح دم برداشت تیغ و پرده تاریک شب شکافت روزی که آفتاب از هر دریچه تافت روزی که گونه و لب یاران هم نبرد رنگ نشاط و خنده گمگشته بازیافت من نیز باز خواهم گردید آن زمان سوی ترانه ها و غزل ها و بوسه ها سوی بهارهای دل انگیز گل فشان سوی تو عشق من هوشنگ ابتهاج
-
باز هم اوست که برنده مى شود
سهشنبه 11 فروردین 1394 11:41
روزهاى مدیدى نه مى نویسد نه مى پرسد و نه سراغى مى گیرد اما یک روز مى آید و تنها با یک سلام باز هم اوست که برنده مى شود جمال ثریا مترجم : سیامک تقی زاده
-
دین تو عشق است
سهشنبه 11 فروردین 1394 11:29
در تو پیامبریست که لب هایش شفابخش روزگارند و چشمهایش شقُ القمر آفرینش دین تو عشق است و من مؤمن به عشق تو و شعر های من کتاب هدایت توست برای آنها که در کلامشان گاهی تازیانه می روید کامران فریدی
-
روشنایی را که فرا بخوانی
سهشنبه 11 فروردین 1394 11:16
روشنایی را که فرا بخوانی آفتاب نزد تو می آید با کتابی خوانا به یادگار موج را که فرا بخوانی دریا نزد تو می آید با رودخانه ای بی پایان برای تو و عشق به آدمی را که فرا بخوانی آینده نزدِ تو می آید و خوشبختی بی خللِ خاک را به تو خواهد بخشید شیرکو بیکس
-
عیار چنین خوش تر
سهشنبه 11 فروردین 1394 11:10
خونریزی و نندیشی ، عیار چنین خوشتر دل دزدی و نگریزی ، طرار چنین خوشتر زان غمزه دود افکن ، آتش فکنی در من هم دل شکنی هم تن ، دلدار چنین خوشتر هر روز به هشیاری نو ، نو دلم آزاری مست آیی و عذر آری ، آزار چنین خوشتر نوری و نهان از من ، حوری و رمان از من بوس از تو و جان از من ، بازار چنین خوشتر الحق جگرم خوردی ،...
-
به نام تو امروز آواز دادم سحر را
دوشنبه 25 اسفند 1393 18:42
به نام تو امروز آواز دادم سحر را به نام تو خواندم درخت و پل و باد و نیلوفر صبحدم را تو را باغ نامیدم و صبح در کوچه بالید تو را در نفس های خود آشیان دادم ای آذرخش مقدس میان دل خویش و دریا برای تو جایی دگر بایدم ساخت در ایجاز باران و جایی که نشنفته باشد صدای قدم ها و هیهای غم را شفیعی کدکنی
-
چشم در راه بهارم
یکشنبه 24 اسفند 1393 11:21
چشم در راه کسی هستم کوله بارش بر دوش آفتابش در دست خنده بر لب ، گل به دامن ، پیروز کوله بارش سرشار از عشق ، امید آفتابش نوروز باسلامش ، شادی در کلامش ، لبخند از نقس هایش گُل می بارد با قدم هایش گُل می کارد مهربان ، زیبا ، دوست روح هستی با اوست قصه ساده ست ، معما مشمار چشم در راه بهارم آری چشم در راهِ بهار فریدون مشیری
-
هیچ وقت عاشق زنانى نباش
یکشنبه 24 اسفند 1393 11:18
هیچ وقت عاشق زنانى نباش که سکوت کرده اند زیرا که زخم هاى شان سر باز مى کند حیدر اِرگولن ترجمه : سیامک تقی زاده
-
بی آن که بوی تو را بشنوم
یکشنبه 24 اسفند 1393 11:14
بی آن که بوی تو را بشنوم ریشه های سیاهم در تاریکی بیدار می شوند فریاد می زنند : بهار ، بهار شاخه های درختم من به آمدنت معتادم شمس لنگرودی
-
می گردم در خاطره ها
یکشنبه 24 اسفند 1393 11:11
می گردم در خاطره ها جایی در آن ها نداری در دایره المعارف ها جستجو می کنم عکسی از تو در آن ها نیست در واژه نامه ها نگاه می کنم نامی از تو نیست نگاهی به خود می کنم تورا می بینم جز من جایی برایت نمانده ، می بینی ؟ عزیز نسین
-
دور از تو
یکشنبه 24 اسفند 1393 11:09
مرا به باغ و بهاران چه کار ، دور از تو ؟ مرا چه کار به باغ و بهار ، دور از تو ؟ بهار آمده اما نه سوی من که نسیم زند به خرمن عمرم شرار ، دور از تو به سرو و گل نگراید دل شکستهی من که سر به سینه زند سوگوار ، دور از تو هم از بهار مگر عشق ، عذر من خواهد اگر ز گل شدهام شرمسار ، دور از تو به غنچه ماند و لاله ، بهار خاطر من...
-
مرا به سرزمین حودت ببر
یکشنبه 24 اسفند 1393 11:07
مرا به سرزمین خودت ببر درون سرزمین تو حکومتی بر پاست پادشاهی با ردای سبز پیامبری با دستان جادویی سربازانی ایستاده و فاتح مرا به سرزمینت بیاور به اندازه یک جرعه فنجان قهوه پیاده روی در آسمان هم آغوشی روبروی چشمان خدا مرا به خانه ات ببر وعشق را آغاز کن حتی اگر سرزمین تو زیرزمین باشد جهان تو پس از مرگ جنین عمر مترجم :...
-
امشب از پیش من شیفته دل ، دور مرو
یکشنبه 24 اسفند 1393 11:02
امشب از پیش من شیفته دل ، دور مرو نور چشم منی ، ای چشم مرا نور ، مرو دیگری از نظرم گر برود باکی نیست تو که معشوقی و محبوبی و منظور ، مرو خانهٔ ما چو بهشتست به رخسار تو حور زین بهشت ار بتوانی مرو ، ای حور مرو امشب از نرگس مخمور تو من مست شوم مست مگذار مرا امشب و مخمور مرو عاشق روی توام ،خستهٔ هجرم چه کنی ؟ نفسی از بر...
-
می و معشوق
جمعه 15 اسفند 1393 19:37
گویند هر آنکسان که با پرهیزند زان سان که بمیرند همان برخیزند ما با می و معشوقه از آنیم مدام باشد که به حشرمان چنان انگیزند خیام
-
گم شده ای دارم
جمعه 15 اسفند 1393 18:19
گم شده ای دارم تمام کتابهای جهان را جستجو کرده ام ورق به ورق کلمه به کلمه تمام قصه های عاشقانه را خوانده ام عاشق به عاشق معشوقه به معشوقه تمام مردگان جهان را گور شکافته ام استخوان به استخوان خاک به خاک هیچ نیافتم وگم شدم این بهترین راه بود أنسی الحاج مترجم : بابک شاکر
-
دوباره شعرهای عاشقانه بنویس
جمعه 15 اسفند 1393 18:15
دست سردم از چه میلرزی پنجره را ببند مداد را بردار دوباره شعرهای عاشقانه بنویس نه این زمستان از پنجره نیامده است شهاب مقربین
-
نزدیک توام
جمعه 15 اسفند 1393 18:12
اگر مى خواهى احساس مرا بدانى به سایه ات نگاه کن نزدیک به توام حال که هرگز نمى توانم لمس ات کنم جمال ثریا مترجم : سیامک تقی زاده