عیار چنین خوش تر

خون‌ریزی و نندیشی ، عیار چنین خوش‌تر
دل دزدی و نگریزی ، طرار چنین خوشتر

زان غمزه دود افکن ، آتش فکنی در من
هم دل شکنی هم تن ، دل‌دار چنین خوش‌تر

هر روز به هشیاری نو ، نو دلم آزاری
مست آیی و عذر آری ، آزار چنین خوش‌تر

نوری و نهان از من ، حوری و رمان از من
بوس از تو و جان از من ، بازار چنین خوش‌تر

الحق جگرم خوردی ، خون‌ریز دلم کردی
موئیم نیازردی ، پیکار چنین خوش‌تر

مرغی عجب استادم ، در دام تو افتادم
غم می‌خورم و شادم ، غم‌خوار چنین خوش‌تر

من کشته دلم بالله تو عیسی و جان درده
هم عاشق ازینسان به هم ، یار چنین خوش‌تر

این زنده منم بی‌تو ، گر باد تنم بی‌تو
کز زیستنم بی‌تو ، بسیار چنین خوش‌تر

خاقانی جان افشان بر خاک در جانان
کز عاشق صوفی جان ، ایثار چنین خوش‌تر

خاقانی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.