چه زیباست اندیشیدن به تو

چه زیباست اندیشیدن به تو
در میان اخبار مرگ و پیروزی
در زندان
زمانی که از مرز چهل سالگی می‌گذرم

چه زیباست اندیشیدن به تو
به دستانت روی پارچه آبی
به موهایت نرم و ابریشم گون
چون خاک دلداده‌ام استانبول

شوق دوست داشتنت
چون من دیگری در درونم
عطر برگهای شمعدانی بر سرانگشتانم
آرامشی آفتابی
و نیاز تن
چون تاریکی ژرف و گرم
شکافته با خطوط سرخ و روشن

چه زیباست اندیشیدن به تو
نوشتن درباره تو
به پشت خوابیدن در زندان و به خاطر آوردن تو؛
آنچه را که آن روز در آنجا گفتی
نه خود واژه هایت
بلکه عطر دنیای آن روزهایت

چه زیباست اندیشیدن به تو
باید از چوب
 جعبه ای
 حلقه ای
چیزی برایت بسازم
و سه متر ابریشم نرم برایت ببافم
آنگاه بالا پرم
از میله های پنجره آویزان شوم
و آنچه را که برایت می‌نویسم
به آبی زلال آزادی فریاد زنم

چه زیباست اندیشیدن به تو
در میان اخبار مرگ و پیروزی
زمانی که از مرز چهل سالگی می گذرم

ناظم حکمت

زخم

‏زخم هر کس
به اندازه باورهایش عمیق است

ایلهان برک
مترجم : سیامک تقی زاده

همین که فراموشش می کنم

همین که فراموشش می کنم
و تمام می شود
آهنگی بخش می شود
آهنگ محبوب او
یا کسی می خندد
شبیه خنده او
یا کسی عطرش را می فشارد
و پخش می شود در هوا عطر او
بدین سان به یاد می رود
کل فراموش کردن هایم

جمال ثریا
ترجمه : علیرضا شعبانی

نام این آتش ، تنها عشق بود

نام این آتش ، تنها عشق بود
و عمری که داشت زیر سایه ی این سه حرف
رو به زوال می رفت

هزاران هزار نیستی در این سه حرف
هزاران ترک شدن در سه حرف
نامش تو بود
و اگر می ماندی ، ما می شد

مرا ببخش
نباید دوستت می داشتم

جمال ثریا
ترجمه‌ : سیامک تقی زاده

روزی در دل زندگی جاری خواهیم شد

بدان که این دیوارها برای جدا کردن ما کافی نیست
این میله ها
این دروازه های آهنی
این هوا
باور کن

بعضی اوقات مانند مشتی سنگین قدرتمند می شوم
بعضی اوقات مانند گنجشکی ضعیف
بی دلیل نیست
تا وقتی که این عشق در وجود انسان زبانه می کشد
بر کدام سختی فاتح نشده است ؟

دلدار من
روزهای زیبا از ایستگاه سختی ها می گذرد
انسان قطره قطره جمع می شود
قطره قطره دلدار من

روزی در دل زندگی جاری خواهیم شد
بدان که دیوارها فرو خواهد ریخت
تمام دروازه ها گشوده خواهد شد
اینک قلب من تویی
تو را می تپد

و دوباره قطره قطره در دلم جمع می شوی

یلماز گونی
ترجمه : صابر مقدمی

فاصله ها

فاصله ها هرگز
مانعی برای دوست داشتن
برای عشق نیستند
درست
اما اگر من اینجا گریه کنم
آیا در دوردست ها
گونه های تو خیس خواهند شد ؟

جمال ثریا
مترجم : سیامک تقی‌زاده

دوست داشتن بعضی آدمها

دوست داشتن بعضی آدمها
مثل اشتباه بستن دکمه های پیراهن است
تا به آخرش نرسی
نمی فهمی که از همان اول
اشتباه کرده ای

اوغوز آتای

محبوب من

محبوبِ من
اگر به تو دروغ بگویم
زبانم از بیخ و بن بریده شود
و از سعادت کلامِ " دوستت دارم " محروم بماند

محبوبِ من
اگر دروغ برایت بنویسم
دستانم بخشکند
و از سعادت نوازشت محروم بمانند

محبوب من
اگر چشمانم به تو دروغ بگویند
همچون دو اشکِ مایوس ، جاری شوند بر کف دستانم
ودیدارت نصیبشان نشود

ناظم حکمت
ترجمه : فرشته درویشوند

همیشه در من اندوهى بود

همیشه در من
اندوهى بود
به جا مانده از حرف هایى
که نتوانسته بودم
به تمامى آن ها را بر زبان بیاورم

صباح الدین على
ترجمه : سیامک تقی زاده

فردا شب از این شهر خواهم رفت

فردا شب
از این شهر خواهم رفت
به نهرها سفری خواهم داشت
آب ها مرا به خود می کشانند
اگر شمار پرنده های کشته شده
که از سینه ام افتاده اند را
به حساب نیاوریم
سنگینی ِ هیچ باری ، جز دلم را ندارم

حرفی نیست
این چهره ی من و این صورت شب
و در صدایم
سکوت خاطرات به گوش می رسد
با تلخی ِ درونم در جاده ها
راه می روم
مدت هاست که راهم را از این شهر
جدا کرده ام
حتی اگر خسته هم باشم
سوار آن قطارها نخواهم شد
کسی در ایستگاه ها
منتظرم نباشد
 

ادامه مطلب ...

عشق ترمیم می کند

اگر روزی همه عشق‌های ناگفته‌ات

به سراغ همه دروغ‌های گفته شده‌ات باز آیند
اگر خواب‌هایی که به آینده تبعید کرده‌ای
مانند شاخه‌های ظریفی بشکند
عشق ترمیم می‌کند


اگر برج ناقوس روزهای قلب تو

از هجوم توفان دروغ فرو بریزد
اگر خون زمان مانند ریگ‌های بر باد رفته
از دست‌های تو جاری شود
عشق ترمیم می‌کند


اگر تنهایی‌ات مانند اتاق هتلی است که چنگی به دل مهمانانش نمی‌زند

اگر از سایه میخکوب شده‌ات بیرون نمی‌توانی شد
اگر کلید لحظه‌هایی که بدان پناه آورده‌ای پوسیده است
عشق ترمیم می‌کند


اگر همه پرنیان مهتاب جاده‌های عبور تو

ترانه روح منزوی تو را زمزمه کنند
و حیات مانند تصویر وداعی ناگهانی
از آلبوم‌های پاره شده بیرون بیاید
عشق ترمیم می‌کند


اگر شعله‌های خون تو چراغ تنت را نمی‌افروزد

اگر رنگ شبهای شرابی را فراموش کرده‌ای
اگر الماس معاشقه دیگر برق نمی‌زند
اگر قدح لمس در دست تو شکسته است
عشق ترمیم می‌کند


اگر چهره دیوانه وجودت

به چهره‌ای که در آینه‌ها رها کرده‌ای شباهت دارد
اگر رفتن تو منزل رجعت توست
آن راه‌های نرفته را
آن دیوانه زخمی‌ را
عشق ترمیم می‌کند


آیتن موتلو

مترجم : صابر مقدمی

فرق داشتن

من به خاطر خنده هایش مُردم
او به مُردنم خندید
خُب
فرق داشتیم

ازدمیر آصف
مترجم : سیامک تقی‌زاده

راستش را بگو

راستش را بگو
زمانی که دوستم داشتی
سعی می کردی
چه کسی را فراموش کنی؟

قهرمان تازه اوغلو
مترجم : سینا عباسی

خطا

چیزی که دوستش داریم
خطایش را نمی بینیم
چیزی که دوستش نداریم
دیدنش خطاست

ازدمیر آصف
مترجم : بهنود فرازمند

فریاد عشق

ای کاش پیش از اینکه
کسی را کاملا از دست دهیم
می توانستیم
تمام عشق مان را
بر او فریاد بزنیم

جمال ثریا
مترجم : سیامک تقی زاده

از درون هر کس

هر کسی
یک امید
یک عصیان
یک از دست دادن
یک درد
یک تنهایی
یک اندوه
در خود دارد
زیرا از درون هر کس
یک نفر رفته است
و هر کاری که می کند
نمی تواند او را بدرقه کند

فاتح پالا
ترجمه : سیامک تقی زاده

آخر من خیلی دوستت دارم

حسرت تو را
نبودنت را
بی‌تو بودن را
مثل داغی در قلبم احساس کردم
آن‌گونه تلخ
که این داغ رفته‌رفته بزرگ شد
رفته‌رفته عمیق شد
دیگر تاب تحمل نداشتم
طوری‌که
می‌توانستم خفه‌ات کنم
تا از دستت راحت شوم
آخر من خیلی دوستت دارم

ناظم حکمت
برگردان : رسول یونان

ترا به خاطر بیاورم

چه شکوهمندانه
مرا از هم می پاشی

دوست دارم
مدام تو را به خاطر بیاورم

ناظم حکمت
ترجمه :  الهه فیاضی

دلی را نشکنم

همیشه برآنم
تا دلی را نشکنم
اما وقتی به خود نگاه میکنم
تکه تکه ام

ایلهان برک
مترجم : سیامک تقی زاده

عاشق نیست

آنکه مى گوید
همه چیز مرا یاد تو مى اندازد
عاشق نیست
فراموش کارست

سردار تونجر
مترجم : سیامک تقی زاده