گیسوانت

نمی دانم چه چیزی بود
در گیسوانت
باد بود که دیوانه وار می وزید
یا شاید چشمانم آنگونه می دید
هر حالت گیسوانت را
دوست داشتم

ازدمیر آصف
مترجم : صابر حسینی

قدم زدن


وقتی تمام شهر
به خواب می روند
من در کوچه ها
تو را قدم می زنم

ایلهان برک

در لبخندت حسرتی ست


در لبخندت اشارتی ست ، معنایی ست
که نمی توانی پنهانش کنی
در آغوش گرفتن ات
چه رویاها و چه پستی بلندی هایی
که توان پنهان نگه داشتن شان را نداری

دلتنگی های هم زمان
برای آن راه های مشترک
و تنهاترین مکان ها
ای هم درد تنهایی من ، ای زخم معده

معنایی در لبخند توست
که نمی توانی پنهانش کنی
خودت را فریب مده
در تمام عصیان های درون ام
این دل بود که گروگان گرفته می شد
این پاداش کدام بخت آزمایی ست
که نشان شرمساری دورترین عشق بازی هاست
البته عشق ، اندکی شرمساری از زندگی ست
که ناگزیرست

در لبخندت معنایی ست که نمی توانی پنهانش کنی
این عشق نیت که و فلاکت چه کسی خواهد شد
نخواهی فهمید

زهر ترک می شویم از درد
حال که عشق ، اندکی هم درد است
و هرگز
گریزی از این درد نمی توان داشت

در لبخندت حسرتی ست
هزار ساله
که نمی توانی پنهانش کنی

این ملاقات درمانده
رد پایی بر پیشانی مان خواهد گذاشت
اگر در تو ، جسارتی برای عشق نیست
پس به امید دیدار در روزی دیگر

ییلماز اردوغان
مترجم : سیامک تقی زاده

مرا بقدر ترانه ها خوشبخت نکرد

ترانه ها را به هر زبانی که خوانده شد فهمیدم
دراین دنیا آنچه خوردم و نوشیدم
آنچه گشتم و جستم
آنچه دیدم و شنیدم
آنچه لمس کردم و فهمیدم
هیچکدام و هیچکدام
مرا بقدر ترانه ها خوشبخت نکرد

ناظم حکمت

شعری پر از تشبیه و استعاره

از من شعر می‌خواهی
شعری پر از تشبیه و استعاره
ببخش عشق‌ام
در خورجین‌ام هیچ چیز شبیه به زیبایی تو ندارم

ییلماز اردوغان
مترجم : سیامک تقی زاده

جوان تر و عاشق تر

منى که هر اردیبهشت
یک سال جوان تر
و هر بهار
کمى بیشتر عاشق مى شوم

اورهان ولى
مترجم : سیامک تقی زاده

در من گره بخور

در من گره بخور
هر ساعت از روز هم که شد
مرا درگیر صدایت
نفس ات
مرا درگیر حافظه ات کن

ایلهان بِرک
مترجم : سیامک تقی زاده

زنی اگر دل اش بشکند

زنى که پس از شکستن تنها یک ناخن اش
دیگر به بقیه ى ناخن هایش رحم نمى کند
اگر دل اش بشکند
خدا مى داند
چه بلایى سر خود خواهد آورد

اِجه آیهان
مترجم : سیامک تقی زاده

به تو اندیشیدن زیباست

به تو اندیشیدن زیباست و
امید بخش
همچون گوش سپردن به خوشترین ترانه ها
بازیباترین صداهای روی زمین
ولی دیگر
امید برایم کفایت نمی کند
زین پس نمی خواهم گوش به ترانه بسپارم
می خواهم خود ترانه بخوانم

ناظم حکمت
مترجم : پری ناز جهانگیری

در کلیدهای سیاه و سپید پیانویم

در کلیدهای سیاه و سپید پیانویم
اکنون ترا می نوازم
هرچه می نوازم تو کثرت می یابی در اتاق
تو هرچه بیشتر می گردی من نیست می شوم
ترا می زایم در شب
نامت را می گذارم خیره به ماه
هرچیزی تو می شود و هر جایی تو
من می میرم
صدایت را می شنوم در رویاهایم
پرتو روشناییت چشمهایم را می آزارد
باد به من بر می خورد همانند تو
من می زایم
هر آنچه را که می خواهم بشنوم
هرگز به زبان نمی آوری
به من بر نمی خوری
همانند تو آذرخشی می جهد
درست در قلبم فرود می آید صاعقه اش
من می روم

ازدمیر آصف
مترجم : قاسم ترکان

باز هم اوست که برنده مى شود

روزهاى مدیدى
نه مى نویسد
نه مى پرسد
و نه سراغى مى گیرد

اما یک روز مى آید
و تنها با یک سلام
باز هم اوست که برنده مى شود

جمال ثریا
مترجم : سیامک تقی زاده

هیچ وقت عاشق زنانى نباش

هیچ وقت عاشق زنانى نباش
که سکوت کرده اند
زیرا که زخم هاى شان
سر باز مى کند

حیدر اِرگولن
ترجمه : سیامک تقی زاده

می گردم در خاطره ها

می گردم در خاطره ها
جایی در آن ها نداری
در دایره المعارف ها جستجو می کنم
عکسی از تو در آن ها نیست
در واژه نامه ها نگاه می کنم
نامی از تو نیست
نگاهی به خود می کنم
تورا می بینم
جز من جایی برایت نمانده ، می بینی ؟

عزیز نسین

نزدیک توام

اگر مى خواهى احساس مرا بدانى
به سایه ات نگاه کن
نزدیک به توام
حال که هرگز نمى توانم لمس ات کنم

جمال ثریا
مترجم : سیامک تقی زاده

صد سال شد که روی تو را ندیدم

صدسال شد
که روی تو را ندیده ام
در آغوشت نگرفته ام
حسرت دوری ام از چشمانت
صد سال شد

باید پرسید
از روشنایی ذهنش
باید سوال ها پرسید
و به گرمی
دستی به کمرش کشید
زنی در یک شهر
صد سال است که منتظر من است

از شاخه های یک درخت بودیم
و از شاخه های یک درخت
افتاده و
جدا شدیم
و میان مان
صدها سال زمان
صدها سال فاصله

آن زن
با همان انتظار صد ساله اش
دست فرزندش را گرفت
و با گذر از
همان فاصله ی صدساله
سوی من آمد
ولی حیف
حسرت که تمام شد
عشق هم به آخر راه رسید

ناظم
آن روزها
عاشق کسی دیگر بود

ناظم حکمت
مترجم : سیامک تقی زاده

آن ها که تنها زندگی نکرده اند

آن ها که تنها زندگی نکرده اند
نمی فهمند
که سکوت
چگونه آدم را می ترساند
چگونه آدم با خودش حرف می زند
نمی فهمند که آدم
چگونه به سمت آینه ها می دود
در آرزوی دیدن یک همدم

اورهان ولی
مترجم : رسول یونان

رفتن ات هم مرا تنها نمی گذارد

با وسواس عجیبی
تو را در من پیش می برم
حتی در دوست داشتن های دیگر
تو در همان جایگاه پیشین ات ایستاده ای

رفتن ات هم مرا تنها نمی گذارد
در تن های غریبه حتی
تو را در من با وسواس پیش می برم
انگار که رد پای بودن ات را
در تمام اتفاقات
درون عشقی ناشناخته دنبال می کنم

مورات حان مونگان
ترجمه : سیامک تقی زاده

من به تو دلباختم

من به تو دلباختم
زیرا که زخم هاى تو
شبیه زخم هاى من بود

اِجه آیهان
ترجمه : سیامک تقی زاده

گفته اى فراموشم کن

گفته اى فراموشم کن
اما این
غیر ممکن ست
زیرا براى فراموش کردن ات
اول باید تو را به یاد بیاورم

جمال ثریا
مترجم : سیامک تقی زاده

بوسه‌های خیس

مهم نیست که دیگر پول نداریم
شراب‌مان که به آخر رسید
می‌رویم زیر باران
و این بار از بوسه‌های خیس
مست می‌شویم

احمد اُکتای
ترجمه : سیامک تقى زاده