-
درد مشترک
چهارشنبه 2 مرداد 1392 18:59
اشک رازیست لبخند رازیست عشق رازیست اشک آن شب لبخند عشقم بود قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی صدا نیستم که بشنوی یا چیزی چنان که ببینی یا چیزی چنان که بدانی من درد مشترکم مرا فریاد کن درخت با جنگل سخن میگوید علف با صحرا ستاره با کهکشان و من با تو سخن میگویم نامت را به من بگو دستت را به من بده حرفت را به من بگو...
-
روزی اگر سراغ من آمد به او بگو
چهارشنبه 2 مرداد 1392 18:54
روزی اگر سراغ من آمد به او بگو من می شناختم او را نام تو راهمیشه به لب داشت حتی در حال احتضار آن دلشکسته عاشق بی نام و بی نشان آن مرد بی قرار روزی اگر سراغ من آمد به او بگو هر روز پای پنجره غمگین نشسته بود و گفت وگو نمی کرد جز با درخت سرو در باغ کوچک همسایه شبها به کارگاه خیال خویش تصویری از بلندی اندام می کشید و در...
-
باز گشتم امشب از میخانه
چهارشنبه 2 مرداد 1392 18:48
باز گشتم امشب از میخانه , اما مست مست سر درون سینه و , تنهای تنها , مست مست با سری از باده ی آتش به پاکن , گرم گرم با دلی دیوانه و رسوای رسوا , مست مست در میان کوچه ها , افتان و خیزان چون نسیم جامه وارون کرده و , شیدای شیدا , مست مست از پس یک روز با این خلق ابکم , گنگ گنگ قفل لب بگشوده و , گویای گویا , مست مست همچو...
-
اگر می شد صدا را دید
چهارشنبه 2 مرداد 1392 18:46
اگر می شد صدا را دید چه گل هایی چه گل هایی که از باغ صدای تو به هر آواز می شد چید اگر می شد صدا را دید شفیعی کدکنی
-
شد زنده جان من به می
چهارشنبه 2 مرداد 1392 18:44
شد زنده جان من به می ، زان یاد بسیارش کنم انگور اگر منت نهد ، من زنده بر دارش کنم من مستم از جای دگر ، افتاده در دامی دگر هر کس که آید سوی من ، چون خود گرفتارش کنم جان نیک ناهموار شد ، تا با سر و تن یار شد بر میزنم آبی ز می ، باشد که هموارش کنم سجاده گر مانع شود ، حالیش بفروشم به می تسبیح اگر زحمت دهد ، در حال زنارش...
-
جاده یعنی
سهشنبه 1 مرداد 1392 19:09
جاده گفتی یعنی رفتن ؟ جاده یعنی تکرار همین واژه ؟ دریغ دوست دانایم دانا باش که حقیقت بس غمناکتر است جاده رفتن نیست که تو بتوانی با آسانی چند کمند سوی آفاقی چند از پی صید ابعاد زمان اندازی که به دام آری آهوهای می روم و خواهم رفت و خوا.... که به بند آری آهوهای چست زمان را جاده رفتن نیست جاده مصدر نیست جاده تکرار یک...
-
با آمدن ات فریب ام دادی یا با رفتن ات ؟
سهشنبه 1 مرداد 1392 19:00
با آمدن ات فریب ام دادی یا با رفتن ات ؟ کاش هرگز تو را نمی دیدم تا همیشه سراغ ات را از فرشتگان می گرفتم تا تلخ ترین شعرم را هرگز در گوش خدا نمی خواندم کاش هرگز تو را نمی دیدم آن وقت نه بغضی در گلویم بود نه دل شدگی و نه مشتی شعر واهه آرمن
-
بارها و بارها
سهشنبه 1 مرداد 1392 18:55
بعضی ترانهها را می توان بارها و بارها گوش داد بعضی انسانها را میتوان بارها و بارها دوست داشت ایلهان برک
-
عشق را چگونه می شود نوشت
سهشنبه 1 مرداد 1392 18:51
عشق را چگونه می شود نوشت در گذر این لحظات پرشتاب شبانه که به غفلت آن سوال بی جواب گذشت دیگر حتی فرصت دروغ هم برایم باقی نمانده است وگرنه چشمانم را می بستم و به آوازی گوش میدادم که در آن دلی می خواند من تو را او را کسی را دوست می دارم حسین پناهی
-
تو اگر بخواهی
جمعه 28 تیر 1392 19:25
تو اگر بخواهی زندگی آغوشِ دوست داشتنیی خواهد شد تو اگر بخواهی دست می کشم از مرگ و هر آنچه را که برایم مانده است در آغوش می کشم به اندازه ی چهارده ساعت پرواز به اندازه ی همه ی روزهای طولانیِ اینجا دلم به اندازه ی تمام حسرت هام تنگت است به عکس های دو نفره مان نگاه می کنم حالا دلم برای خودم تنگ می شود روزهایی که بیشتر...
-
روشن است که خسته ام
جمعه 28 تیر 1392 19:10
روشن است که خسته ام زیرا آدمیان در جایی باید خسته شوند از چه خسته ام ، نمی دانم دانستنش به هیچ رو به کارم نیاید زیرا خستگی همان است که هست سوزش زخم همان است که هست و آن را با سببش کاری نیست آری خسته ام و به نرمی لبخند می زنم بر خستگی که فقط همین است در تن آرزویی برای خواب در روح تمنایی برای نیندیشیدن فرناندو پسوآ
-
مهتابم آرزوست
جمعه 28 تیر 1392 19:06
همرنگ گونه های تو مهتابم آرزوست چون باده ی لب تو می نابم آرزوست ای پرده پرده ی چشم توام باغ های سبز در زیر سایه ی مژه ات خوابم آرزوست دور از نگاه گرم تو ، بی تاب گشته ام بر من نگاه کن ، که شب و تابم آرزوست تا گردن سپید تو گرداب رازهاست سر گشتگی به سینه ی گردابم آرزوست تا وارهم ز وحشت شب های انتظار چون خنده ی تو مهر...
-
دنبال دو کلمه می گشتم
جمعه 28 تیر 1392 19:02
دنبال دو کلمه می گشتم دو کلمه مانند پچ پچ دو برگ در گوش هم یا زمزمه ی دو لب در جست و جوی یک بوسه دنبال دو کلمه می گشتم مانند دو گوشواره که آویزه ی گوشـت کنم کلمات صف کشیدند دسته دسته دستبند تو شدند کلماتی که دستت را دوست می داشتند تو چنگ زدی از هم گسیختی رشته ی کلمات را در هم ریختی فرو انداختی هر یک را به گوشه ای...
-
ساربانا اشتران بین سر به سر قطار مست
جمعه 28 تیر 1392 18:57
ساربانا اشتران بین سر به سر قطار مست میر مست و خواجه مست و یار مست اغیار مست باغبانا رعد مطرب ابر ساقی گشت و شد باغ مست و راغ مست و غنچه مست و خار مست آسمانا چند گردی گردش عنصر ببین آب مست و باد مست و خاک مست و نار مست حال صورت این چنین و حال معنی خود مپرس روح مست و عقل مست و خاک مست اسرار مست رو تو جباری رها کن خاک...
-
کاری نکرده ایم
جمعه 28 تیر 1392 18:53
کاری نکرده ایم جز این که آزاد کنیم نیمه گمشده ی خویش را از برج تنهایی کاری نکرده ایم جز اینکه قرار دهیم کاشی گمشده ای را برابر قرینه اش زیر این گنبد کبود نسیمی بوده ایم که خاکستر و پرده را پس زده ایم تا روشن تر و گرم تر بتابد ماه و آتش عمران صلاحی
-
خیره در چشمانت
جمعه 28 تیر 1392 18:51
خیره در چشمانت که می شوم بوی خاک آفتاب خورده به مشامم می خورد گم می شوم در گندمزار میان خوشه ها بال به بال شراره های سبز در بیکران ها به پرواز در می آیم چشمان تو چون تغییر مداوم ماده هر روز پاره ای از رازش را می نماید اما هرگز تن به تسلیمی تمام نمی دهد ناظم حکمت
-
یک عمر اندوه
سهشنبه 25 تیر 1392 18:48
ما را به این زمین خسته می آوری رهایمان می کنی تا خود را به گناه بیالاییم آن گاه می گذاری پشیمانی بکشیم یک آن لغزش و یک عمر اندوه یوهان ولفگانگ فُن گوته
-
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
سهشنبه 25 تیر 1392 18:46
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست سر فرا گوش من آورد به آواز حزین گفت ای عاشق دیرینه من خوابت هست ؟ عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند کافر عشق بود گر نشود باده پرست برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر که ندادند جز...
-
آه ای قلب محزون من
سهشنبه 25 تیر 1392 18:40
آه ای قلب محزون من دیدی که چگونه سودا رنگ شعر گرفت دیدی که جغرافیای فاصله را چگونه با نوازش نگاهی می شود طی کرد و نادیده گرفت دیدی که دردهای کهنه را چگونه با ترنمی می شود به یکباره فراموش کرد دیدی که آزادی لحظه ناب سرسپردن است دیدی که عشق یک اتفاق نیست قرار قبلی است مثل یک تفاهم ازلی از ازل بوده و تا ابد ادامه خواهد...
-
اصلاً مهم نیست
سهشنبه 25 تیر 1392 18:37
اصلاً مهم نیست تو چند ساله باشی من همسن و سال تو هستم مهم نیست خانهات کجا باشد برای یافتنت کافی است چشمهایم را ببندم خلاصه بگویم حالا هر قفلی که میخواهد به درگاه خانهات باشد عشق پیچکی است که دیوار نمیشناسد گروس عبدالملکیان
-
هیچکس تو را به خاطر نخواهد آورد
شنبه 22 تیر 1392 18:34
هیچکس تو را به خاطر نخواهد آورد اگر افکارت را چون رازی در سینه محفوظ داری خودت را مجبور به بیان آنها کن به دوستان و همهی آنهایی که دوستشان داری بگو چقدر برایت ارزش دارند اگر نگویی فردایت مثل امروز خواهد بود و روزی با اهمیت نخواهد گشت همراه با عشق گابریل گارسیا مارکز
-
بیا و دوست من باش
شنبه 22 تیر 1392 18:31
بیا و دوست من باش چه زیباست اگر دوست هم باشیم هر زنی گاه محتاج دست دوست است محتاج سخنی خوش محتاج خیمه ی گرمی که از کلمات ساخته شده است اما نیازمند طوفان بوسه ها نیست دوست من چرا به خواسته های کوچکم نمی اندیشی ؟ چرا به آنچه که زنان را خشنود می سازد نمی اندیشی ؟ دوست من باش دوست من باش بعضی وقتها دلم می خواهد با تو بر...
-
کجایی در شب هجران
شنبه 22 تیر 1392 18:28
کجایی در شب هجران که زاریهای من بینی چو شمع از چشم گریان اشکباریهای من بینی کجایی ای که خندانم ز وصلت دوش میدیدی که امشب گریههای زار و زاریهای من بینی کجایی ای قدحها از کف اغیار نوشیده که از جام غمت خونابه خواریهای من بینی شبی چند از خدا خواهم به خلوت تا سحرگاهان نشینی با من و شب زندهداریهای من بینی شدم یار...
-
چه زود دیر میشود
شنبه 22 تیر 1392 18:23
کم نیستند شادیها حتی اگر بزرگ نباشند آنقدر دست نیافتنی نیستند که تو عمریست کز کردهای گوشه جهان و بر آسمان چوب خط میکشی به انتظار حبس ابد هم حتی ، پایان دارد پایانی بزرگ و طولانی چه آسان تماشاگر سبقت ثانیههاییم و به عبورشان میخندیم چه آسان لحظهها را به کام هم تلخ میکنیم و چه ارزان میفروشیم لذت با هم بودن را چه...
-
در پی نشانی از توام
شنبه 22 تیر 1392 18:20
در پی نشانی از توام نشانی ساده میان این رود مواج که هزاران زن ، از آن درگذرند نشانی از چشمانت آنگاه که خجالت می کشند وقتی که نور را حتی از خود عبور می دهند ناخن هایت ، عموزاده های گیلاس اند و من گاه در این اندیشه ام که کاش می شد خراشم می دادند وقتی که تو را می بوسیدم در پی نشانی از توام اما هیچ کس به آهنگ تو نیست یا...
-
من تو را دوست دارم
پنجشنبه 20 تیر 1392 18:17
من تو را دوست دارم اما از گرفتار شدن در تو هراس دارم و از یگانه شدن با تو و در جلد تو رفتن که آزموده ها به من آموخته است از عشق زنان پرهیز کنم و از خیزاب دریاها من بحث و جدل با عشق تو نمی کنم ، که او روز و نهار من است و من با آفتاب روز بحث نمی کنم با عشق تو بحث و جدل نمی کنم که او خود مقدر می کند چه روزی خواهد آمد ،...
-
هیچ کس مرا دوست ندارد
پنجشنبه 20 تیر 1392 18:13
هیچ کس مرا دوست ندارد هیچ کس به من توجه نمی کند هیچ کس برایم هلو و گلابی نمی خرد هیچ کس به من شیرینی و نوشابه نمی دهد هیچ کس به شوخیهای من نمی خندد هیچ کس موقع دعوا به من کمک نمی کند هیچ کس برایم مشق نمی نویسد هیچ کس دلش برایم تنگ نمی شود هیچ کس برایم گریه نمی کند هیچ کس نمی داند که چه بچه خوبی هستم اگر کسی از من...
-
ترانۀ قلب مرا
پنجشنبه 20 تیر 1392 18:04
قلب تو دیگر ترانۀ قلب مرا در شادی و اندوه نخواهد شنید آن گونه که می شنید دیگر پایان راه است ترانۀ من در دوردست ها در دل شب سفر می کند جائی که دیگر تو در آن نیستی آنا آخماتووا
-
ای سایه های عشق
پنجشنبه 20 تیر 1392 18:01
ای سایه های عشق دیگر مرا ز وسوسه ی دل رها کنید ای واژه های بوسه و اندام و چشم و لب شعر مرا به درد زمان آشنا کنید وقتی لبان تشنه ی مردان زابلی در جستجوی قطره ی آبی سیاه رنگ همچون دو چوب خشک تصویر می شود دیگر چگونه سرخی لبهای یار را چو نان شراب سرخ در جام واژه های بلورینه بنگرم وقتی نگاه کودک بی نان بندری با آرزوی پاره...
-
آسمان آبی عرفان من چشمان توست
پنجشنبه 20 تیر 1392 17:56
آسمان آبی عرفان من چشمان توست اختر تابنده ی کیهان من چشمان توست در حضور چشم هایت عشق معنا می شود اولین درس دبیرستان من چشمان توست در بیابانی که خورشیدش قیامت می کند سایبان ظهر تابستان من چشمان توست در غزل وقتی که از آیینه صحبت می شود بی گمان انگیزه ی پنهان من چشمان توست من پر از هیچم پر از کفرم پر از شرکم ولی نقطه های...