در لبخندت حسرتی ست


در لبخندت اشارتی ست ، معنایی ست
که نمی توانی پنهانش کنی
در آغوش گرفتن ات
چه رویاها و چه پستی بلندی هایی
که توان پنهان نگه داشتن شان را نداری

دلتنگی های هم زمان
برای آن راه های مشترک
و تنهاترین مکان ها
ای هم درد تنهایی من ، ای زخم معده

معنایی در لبخند توست
که نمی توانی پنهانش کنی
خودت را فریب مده
در تمام عصیان های درون ام
این دل بود که گروگان گرفته می شد
این پاداش کدام بخت آزمایی ست
که نشان شرمساری دورترین عشق بازی هاست
البته عشق ، اندکی شرمساری از زندگی ست
که ناگزیرست

در لبخندت معنایی ست که نمی توانی پنهانش کنی
این عشق نیت که و فلاکت چه کسی خواهد شد
نخواهی فهمید

زهر ترک می شویم از درد
حال که عشق ، اندکی هم درد است
و هرگز
گریزی از این درد نمی توان داشت

در لبخندت حسرتی ست
هزار ساله
که نمی توانی پنهانش کنی

این ملاقات درمانده
رد پایی بر پیشانی مان خواهد گذاشت
اگر در تو ، جسارتی برای عشق نیست
پس به امید دیدار در روزی دیگر

ییلماز اردوغان
مترجم : سیامک تقی زاده

نظرات 2 + ارسال نظر
بتول یکشنبه 7 تیر 1394 ساعت 19:49

ببین!
زندگی من توی کلاهِ هیچ شعبده بازی غیب نشد
تو که نیامدی
زندگی من
ذره
ذره
بیخودی
از دست هایم رفت...
حالا هم دیر است
تمام نشانه های تو را پاک کرده اند از نقشه
یا گیرم که ورق برگردد
گیرم که بیایی
با دختری که زندگی ندارد
می خواهی چه کنی!؟

مهدیه لطیفی

می شود تو را دوست داشت
تو را دوست داشت
تو را دوست داشت
و بعد
مُرد

وجود تو واجب تر از هواست
این قانون را با بوسه ای اثبات میکنم
کمی جلوتر بیا

پریچهر مستمند

مرسی از شما خانم بتول عزیز
با مهر
احمد

بتول یکشنبه 7 تیر 1394 ساعت 19:48

احساس
سنگ خارا نیست
که همین طور بماند و
بماند و
بماند...
احساس مثل شاپرک
مثل عطر
می پرد!
درست توی همان روزهایی که دوستت دارم
دوستم داشته باش!

مهدیه_لطیفی

تاریخ عشق
سرشار از شادی و اندوه است
لبریز باران است؛ گاهی تازه، گاهی تلخ
بگذار سهم ما ازین تاریخ
آغوش باشد، بوسه باشد، شادمانی باشد و لبخند

سید علی میر افضلی

ممنونم از همراهی تون دوست گرامی
با مهر
احمد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.