-
چرا شاعران به استادی ِ عشق مشهورند ؟
دوشنبه 6 آبان 1392 18:32
مرگ همیشه خیلی آسان تر از عشق بوده است حتی ” آراگون” هم می گفت بدان که شبیه مرگ است دوست داشتن تو همان کلماتی که شعله های آتش اند و روزگار شاعران که همیشه سیاه بوده است و مرگ که در خیلی از شعرها و عشق ها شانه بر موهای مان می زند عشق که گاهی اوقات به سان شهری مرده است و این رفتن رو به زوال همواره عمیق تر می شود تا به...
-
زودتر از من بمیر
دوشنبه 6 آبان 1392 18:29
زودتر از من بمیر یک کم زودتر از من تا تو اویی نباشی که مجبور است راهِ خانه را تنها برگردد راینر کُنسه
-
آرزویم مردن در صدای تو بود
دوشنبه 6 آبان 1392 18:23
آرزویم مردن در صدای تو بود یا رفتن با صدایت یا خاموش شدن در صدایت صدای تو چون باد گذشت و من به دامن تاریکی آویختهام بیژن جلالی
-
روز و شب خون جگر می خورم از درد جدایی
دوشنبه 6 آبان 1392 18:18
روز و شب خون جگر می خورم از درد جدایی ناگوار است به من زندگی ، ای مرگ کجایی چون به پایان نرسد محنت هجر از شب وصلم کاش از مرگ به پایان رسدم روز جدایی چاره درد جدایی تویی ای مرگ چه باشد اگر از کار فرو بسته من عقده گشایی هر شبم وعده دهی کایم و من در سر راهت تا سحر چشم به ره مانم و دانم که نیایی که گذارد که به خلوتگه آن...
-
دو شعر کوتاه عاشقانه از یدالله گودرزی
دوشنبه 6 آبان 1392 18:12
تنهایی کافه ی من است روزانه دو سه باری به آنجا سر می زنم روبروی خودم می نشینم وقهوه می نوشم =========== دزدیدنت کاری ندارد فقط نمی دانم عطرِ تورا چگونه پنهان کنم تا مرا لو ندهد یدالله گودرزی
-
برای من تاسف نخورید
دوشنبه 6 آبان 1392 18:07
برای من تاسف نخورید چون لیاقت زندگی کردن را دارم و راضی ام ناراحت آدم هایی باشید که به خودشان می پیچند و از همه چیز شاکی اند آن ها که روش زندگی شان را مثل مبلمان خانه دائم عوض می کنند همینطور دوستان و رفتارشان را پریشانی شان دائمی است و به همه کس سرایتش می دهند از آن ها دوری کنید یکی از کلمات کلیدی آن ها عشق است از...
-
اگر این شعر را خواندی
دوشنبه 6 آبان 1392 17:54
اگر این شعر را خواندی دستی که آن را نوشته است به یاد نیاور زیرا من به قدری تو را دوست دارم که دلم می خواهد در خیال و افکار شیرین تو از یاد رفته باشم مبادا به من فکر کنی و تو را غمگین سازد ویلیام شکسپیر
-
ایمان من به تو
دوشنبه 6 آبان 1392 17:51
ایمان من به تو ایمان من به خاک است ایمان من به رجعت هر شوکتی ست که در تخریب بنای پوسیده ی اقتدار دیگران نهفته است تو چون دستهای من چون اندیشه های سوگوار این روزهای تلخ و چون تمام یادها از من جدا نخواهی شد نادر ابراهیمی
-
به عشق تو پیر می شوم
پنجشنبه 25 مهر 1392 12:51
تمام دنیا محله ی کوچکی ست که تو در آن متولد می شوی و من میان بازیِ بچه های محله به عشق تو پیر می شوم کامران رسول زاده
-
دانی از زندگی چه می خواهم
پنجشنبه 25 مهر 1392 12:49
دانی از زندگی چه می خواهم من تو باشم ، تو ، پای تا سر تو زندگی گر هزار باره بود بار دیگر تو ، بار دیگر تو آنچه در من نهفته دریایی ست کی توان نهفتنم باشد با تو زین سهمگین توفانی کاش یارای گفتنم باشد بس که لبریزم از تو می خواهم بروم در میان صحراها سر بسایم به سنگ کوهستان تن بکوبم به موج دریاها بس که لبریزم از تو می...
-
یک تنهایی دونفره
پنجشنبه 25 مهر 1392 12:45
باید خودم را بگذارم کنارِ خودم و پیادهرو را تا آخرین سنگفرش شانه به شانه راه برویم غروبی آرام برای یک تنهایی دونفره سید محمد مرکبیان
-
بگو دوستت دارم تا زیبائیم افزون شود
پنجشنبه 25 مهر 1392 12:40
بگو دوستت دارم تا زیبائیم افزون شود که بدون عشق تو زیبا نخواهم بود بگو دوستت دارم تا سر انگشتانم طلا شده، و پیشانیم مهتابی گردد بگو و تردید نکن که بعضی از عشق ها قابل تأخیر نیستند اگر دوستم بداری تقویم را تغییر خواهم داد فصل هایی را حذف نموده یا فصل هایی را به آن اضافه خواهم کرد و زمان گذشته را به پایان خواهم رساند...
-
آرام باش عزیز من
پنجشنبه 25 مهر 1392 12:37
آرام باش عزیز من ، آرام باش حکایت دریاست زندگی گاهی درخشش آفتاب ، برق و بوی نمک ، ترشح شادمانی گاهی هم فرو میرویم ، چشمهای مان را میبندیم ، همه جا تاریکی است آرام باش عزیز من آرام باش دوباره سر از آب بیرون می آوریم و تلالو آفتاب را می بینیم زیر بوته ای از برف که این دفعه درست از جایی که تو دوست داری ، طالع می شود...
-
بر روی شن
پنجشنبه 25 مهر 1392 12:33
عشقی که بر اساس مهر و محبّت بنا نشده باشد چونان قلعهای است بر روی شن حتی اگر دیوارهایش مستحکمترین باشند سر به آسمان ساییده باشد ماهرانه بنا شده باشد با زیباترین طراحیها و درخشش مجسمهها بر فراز طاقچهها و جویهای جاری در گوشههای پنهان با این حال با وزش بادی مخالف ریزش بارانی غمگین گذر روزها دیوارها سر تسلیم فرود...
-
جاده های بی پایان را دوست دارم
پنجشنبه 25 مهر 1392 12:24
جاده های بی پایان را دوست دارم دوست دارم باغ های بزرگ را رودخانه های خروشان را من تمام فیلمهایی که در آنها زندانیان موفق به فرار می شوند دوست دارم دلتنگ رهایی ام دلتنگ نوشیدن خورشید بوسیدن خاک لمس آب در من یک محکوم به حبس ابد پیر و خمیده با ذره بینی در دست نقشه های فرار را مرور می کند رسول یونان
-
برای ستایش تو
چهارشنبه 24 مهر 1392 19:27
مگر نمیگویند که هر آدمی یک بار عاشق میشود ؟ پس چرا هر صبح که چشمهات را باز میکنی دل میبازم باز ؟ چرا هربار که از کنارم میگذری نفست میکشم باز ؟ چرا هربار که میخندی در آغوشت در به در میشوم باز ؟ چرا هر بار که تنت را کشف میکنم تکههای لباسم بال درمیآورند باز ؟ گل قشنگم برای ستایش تو بهشت جای حقیری ست با همین...
-
عشق گاه چون ماری در دل میخزد
چهارشنبه 24 مهر 1392 19:23
عشق گاه چون ماری در دل میخزد و زهر خود را آرام در آن میریزد گاه یک روز تمام چون کبوتری بر هرّهی پنجرهات کز میکند و خرده نان میچیند گاه از درون گــُـلی خواب آلود بیرون میجهد و چون یخ ، نمی ، بر گلبرگ آن میدرخشد و گاه حیله گرانه تو را از هر آنچه شاد است و آرام دور میکند گاه در آرشهی ویولونی مینشیند و در نغمه...
-
نگارا بر سر عهد و وفا باش
دوشنبه 22 مهر 1392 18:03
نگارا بر سر عهد و وفا باش در آیین نکوعهدی چو ما باش چنانک از ما جدایی ماهرویا زهرچ آن جز وفا باید جدا باش مرا خصمست در عشق تو بسیار نیندیشم تو بر حال رضا باش چو با جانم غم تو آشنا شد مکن بیگانگی و آشنا باش نگارینا ترا باشم همه عمر خداوندی کن و یکدم مرا باش انوری
-
دوشینه کجا رفتى و مهمان که بودى
یکشنبه 21 مهر 1392 19:20
دوشینه کجا رفتى و مهمان که بودى دل بى تو به جان بود تو جانان که بودى این غصّه مرا کشت که غمخوار که گشتى وین درد مرا سوخت که درمان که بودى با خال سیه مردم چشم که شدى باز با روى چو مه شمع شبستان که بودى اى دولت بیدار به پهلوى که خفتى وى بخت گریزنده به فرمان که بودى شورى به دل سوخته افتاد بفرماى امشب نمک سینه بریان که...
-
زیبا هستم ای مردم
یکشنبه 21 مهر 1392 19:16
زیبا هستم ای مردم همچون رویایی به سختی سنگ و سینهام جاییست که هرکس در نوبت خویش زخم میخورد تا عشقی را در جان شاعر بدمد گنگ و ابدی مثل ذات من بر مسند لاجوردی آسمان مینشینم همچون افسانهای که در ادراک نمیگنجد من قلبی از برف را به سپیدی قوها پیوند میزنم بیزارم از تحرکی که خطوط را جابجا میکند هرگز نمیگریم و هرگز...
-
به کسی که دوستش داری بگو
یکشنبه 21 مهر 1392 19:13
به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی چون زمانی که از دستش بدی مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی اون دیگر صدایت را نخواهد شنید پابلو نرودا
-
رفتن هم حرف عجیبی است
یکشنبه 21 مهر 1392 19:08
رفتن هم حرف عجیبی است شبیه اشتباه آمدن گفت بر می گردم و رفت و همه پل های پشت سرش را ویران کرد همه می دانستند دیگر باز نمی گردد اما بازگشت بی هیچ پلی در راه او مسیر مخفی یادها را می دانســت سید علی صالحی
-
بخوابیم با مهر
یکشنبه 21 مهر 1392 19:05
بخوابیم با مهر به خواب هم پا بگذاریم رویاها و کابوس های یکدیگر را ببینیم با هم از آن پس دیگر هرگز بیدار نخواهم شد شهاب مقربین
-
در چشمهای تو فریادیست
یکشنبه 21 مهر 1392 19:02
به من هرگز نگو دوستت دارم گوشم از تکرارِ لفظِ این نخ نماترین جمله ی تاریخ پر است چشمهایت به تنهایی برای گفتنِ تمام آنچه در قلب توست کافیست در چشمهای تو فریادیست آن هنگام که " دوستت دارم " را با بغضی بی اختیار در برابرم معنا می کنی دوستت دارم را نگو با سکوتِ معصومانه ی نگاهت ، فریاد کن چشمها دروغ نمی گویند...
-
متعلق به منی
یکشنبه 21 مهر 1392 18:56
بس قدرتمندم هیچ ندارم کسی از من بستاند هیچ ندارم پنهان کنم در سکوت یا سراپا چشم باشم از بیم ربوده شدن می توانم بی پروا بایستم رو در روی همه بادهای جهان رو در روی تندبادها تازیانه های خود را بر من فرود آرید چه دارم به یغما برید ؟ هیچ برای خود نمی برم که در هم شکنیدم هیچ برای خود نمی خواهم که به زانویم درآورید هیچ...
-
برخیز و می بریز که پاییز میرسد
یکشنبه 21 مهر 1392 18:53
برخیز و می بریز که پاییز میرسد شتاب ای نگار که غم نیز میرسد یک روز در بهار وطن سرخوش و کنون دور از دیار و یارم و پاییز میرسد ساقی بهوش باش که بیهوشیام دواست افسوس باده خاطره انگیز میرسد تا بزم هست جمله حریفند و هم نفس هنگام رزم کار به پرهیز میرسد تا یاد میکنم ز اسیران در قفس اشکی به عطر و نغمه درآمیز میرسد گر...
-
دنبالِ من اگر میگردی
یکشنبه 21 مهر 1392 18:47
دنبالِ من اگر میگردی در چشمهای خودت باید بگردی خودت را اینجا را همین چشمها را دنبالِ من اگر میگردی در شعرهای دیگر اشتباه میگردی شعرهای دیگر چرا اینجا را بگرد همین شعر را دنبالِ من اگر میگردی در دنیای دیگر اشتباه میگردی دنیای دیگر چرا اینجا را بگرد همین دنیا را چشمهایت را نمیبینی ؟ غیبم زد روزی کِی بود ؟...
-
باده ناخورده مست آمدهایم
یکشنبه 21 مهر 1392 18:28
باده ناخورده مست آمدهایم عاشق و می پرست آمدهایم ساقیا خیز و جام در ده زود که نه بهر نشست آمدهایم خیز تا از خودی برون آییم که به خود پای بست آمدهایم چون شکستی نبود جانان را ما ز بهر شکست آمدهایم در جهانی که مست هشیار است هوشیاران مست آمدهایم عطار
-
هر آنگاه که نام تو را مینویسم
یکشنبه 21 مهر 1392 18:23
هر آنگاه که نام تو را مینویسم کاغذهایم در زیر دستم غافلگیرم میکنند و آب دریا در آنها جاری می شود و مرغان سپید نوروزی بر فراز آن به پرواز در میآیند و هنگامی که نوشته هایم را پاره می کنم تکه پاره ها چون شکسته های آینه ی نقره می شوند چنانکه گویی ماه بر بساط نوشتن من شکسته است مرا بیاموز چگونه درباره ات بنویسم یا چگونه از...
-
فراموش مکن
شنبه 20 مهر 1392 18:06
رفت تنها آشنای بخت من رفت و با غم ها مرا تنها گذاشت چون نسیم تندپو از من گریخت آهوانه سر به صحراها گذاشت ماه را گفتم که : ماهِ من کجاست ؟ گفت : هر شب روی در روی منست در دل شب هرکجا مهتاب هست ماهِ تو بازو به بازوی منست باغ را گفتم که : او را دیده ای ؟ گفت : آری عطر این گلها از اوست لحظه ای در دامن گلها نشست نغمه ی...