-
چون عاشق بودم
جمعه 15 آذر 1392 19:21
انگار سالها طول کشید که دسته یی بوسه از دهانش بچینم و در گلدانی به رنگ سپید در قلبم بکارم اما انتظار ارزشش را داشت چون عاشق بودم ریچارد براتیگان
-
همواره مست باشید
جمعه 15 آذر 1392 19:18
مست شوید تمام ماجرا همین است مدام باید مست بود تنها همین باید مست بود تا سنگینی رقتبار زمان که تورا میشکند و شانههایت را خمیده میکند را احساس نکنی مادام باید مست بود اما مستی از چه ؟ از شراب از شعر یا از پرهیزکاری آنطور که دلتان میخواهد مست باشید و اگر گاهی بر پلههای یک قصر روی چمنهای سبز کنار نهری یا در...
-
شراب شعر چشمان تو
جمعه 15 آذر 1392 19:14
هوا آرام شب خاموش راه ِآسمان ها باز خیالم چون کبوترهای وحشی می کند پرواز رَوَد آنجا که می بافند کولی های جادو، گیسوی شب را تنم را از شراب شعر چشمان تو خواهم سوخت برایت شعر خواهم خواند برایم شعر خواهی خواند تبسم های شیرین تورا با بوسه خواهم چید وگر بختم کند یاری در آغوش تو ای افسوس سیاهی تار می بندد چراغ ِماه لرزان از...
-
نام زیبای تو
جمعه 15 آذر 1392 19:11
آنقدر بر شیشه های بخار گرفته شهر حرف اول نام تو را نوشته ام دیگر مردم شهر می دانند نام زیبای تو با کدام حرف شروع می شود ناظم حکمت
-
تو خواهی آمد
جمعه 15 آذر 1392 19:08
امشب دریاها سیاهاند باد زمزمهگر سیاه است پرنده و گیلاسها سیاهاند دل من روشن است تو خواهی آمد شمس لنگرودی
-
دست چو منی که جام ساغر گیرد
جمعه 15 آذر 1392 18:33
دست چو منی که جام ساغر گیرد به زان که کفم دفتر و منبر گیرد تو زاهد خشکه ای و من عاشق تر آتش نشنیده ام که در تر گیرد خیام
-
غباری در بیابانی
جمعه 15 آذر 1392 18:13
نه دل مفتون دلبندی نه جان مدهوش دلخواهی نه بر مژگان من اشکی نه بر لبهای من آهی نه جان بی نصیبم را پیامی از دلارامی نه شام بی فروغم را نشانی از سحرگاهی نیابد محفلم گرمی نه از شمعی نه از جمعی ندارد خاطرم الفت نه با مهری نه با ماهی به دیدار اجل باشد اگر شادی کنم روزی به بخت واژگون باشد اگر خندان شوم گاهی کیم من ؟ آرزو گم...
-
تو می توانستی تاج سرم باشی
جمعه 8 آذر 1392 19:05
تو می توانستی تاج سرم باشی که انگار من پادشاه عاشقان جهانم و تو ملکه ی رشک برانگیزِ شعرها چه فایده حالا هر دو آدم هایی معمولی هستیم کامران رسول زاده
-
قلبم تند تند میزند
جمعه 8 آذر 1392 19:02
قلبم تند تند میزند دوستت دارم یا دارم میمیرم ؟ تند تند شعر مینویسم حرکت کردهام یا بُریدهام ؟ حرفت را هم که میزنی نمیفهمم به من نزدیک شدهای یا ازت دورم ؟ میدوَم سوی دیوار و از خیابان پرت میشوم بیرون سرم را به باد میدهم ، دستانم را به جوب قلبم تند تند میزند هنوز دوستت دارم یا مردهام ؟ سیدمحمد مرکبیان
-
موهایت را
جمعه 8 آذر 1392 18:59
موهایت را هر کسی می تواند ببافد اما روزی خواهی فهمید دیگر هیچکس مثل من با موهایت شعر نخواهد بافت مصطفی زاهدی
-
عشق من با من سخن بگو
جمعه 8 آذر 1392 18:50
چون دوستم میداری و تنگ در آغوش میکشی هیجانزده تسلیم میشوم تا توفانها و هراسهایم را آرام کنم عشق من با من سخن بگو باید شبهای ناخوشایند را از فریادهای شوقمان لبریز کنیم شبهای آرام را افسون کنیم عشق من با من سخن بگو در شبی که قربانی سرنوشتهای شوم است اشباه دلهره میآفرینند و تو مگر مردهای هستی ؟ عشق من با من...
-
برخی وقت ها ما آدم هایی را دوست داریم
جمعه 8 آذر 1392 18:42
برخی وقت ها ما آدم هایی را دوست داریم که دوستمان نمی دارند همان گونه که آدم هایی نیز یافت می شوند که دوستمان دارند ، اما ما دوستشان نداریم به آنانی که دوست نداریم اتفاقی در خیابان بر می خوریم و همواره بر می خوریم اما آنانی را که دوست می داریم همواره گم می کنیم و هرگز اتفاقی در خیابان به آنان بر نمی خوریم شل سیلور...
-
نگاه ها چه ظالمانه جای کلمات را گرفته اند
جمعه 8 آذر 1392 18:38
نگاه ها چه ظالمانه جای کلمات را گرفته اند سکوت چه قدر جای صدا را هنوز نگفته ام دوستت دارم نگاهم اما به عربده گفت عربده ای که نرگس حافظ راپژمرده کرد هنوز نگفته ای دوستت دارم سکوتت اما بارانی شد و دل صنوبری خشکم را خرم کرد در این تابوت آرواره ، سروی به شکل دل آدمی بود سروی مرده در خشکسال مهر از مژگان میترائی تو آفتابی...
-
دوست داشتن ، حرمت دارد
جمعه 8 آذر 1392 18:32
آدمهایی هستند که شاید کم بگویند دوستت دارم یا شاید اصلا به زبان نیاورند دوست داشتنشان را بهشان خرده نگیرید این آدمها فهمیده اند دوستت دارم حرمت دارد مسئولیت دارد ولی وقتی به کارهایشان نگاه کنی دوست داشتن واقعی را میفهمی میفهمی که همه کار میکند تا تو بخندی ، تا تو شاد باشی آزارت نمیدهد ، دلت را نمی شکند من این دوست...
-
نمی توانی به کسی بگویی
جمعه 8 آذر 1392 18:28
نمی توانی به کسی بگویی از دوست داشتن یک نفر خودداری کند دوست داشتن با چیزهای دیگر خیلی فرق می کند مارگارت آتوود
-
به کسی که عاشق توست
جمعه 8 آذر 1392 18:25
به کسی که عاشق توست بگو هر روز با زیباترین تعابیر جهان بیدارت کند من اینجا هر شب تو را با زیباترین تعابیر جهان به خواب می سپارم کامران رسول زاده
-
جستم از دام ، به دام آر گرفتار دگر
جمعه 8 آذر 1392 18:21
جستم از دام ، به دام آر گرفتار دگر من نه آنم که فریب تو خورم بار دگر شد طبیب من بیمار مسیحا نفسی تو برو بهر علاج دل بیمار دگر گو مکن غمزه او سعی به دلداری ما زانکه دادیم دل خویش به دلدار دگر بسکه آزرده مرا خوشترم از راحت اوست گر سد آزار ببینم ز دل آزار دگر وحشی از دست جفا رست دلت واقف باش که نیفتد سرو کارت به جفا کار...
-
ای عشق بی آنکه ببینمت
جمعه 1 آذر 1392 12:26
ای عشق بی آنکه ببینمت بی آنکه نگاهت را بشناسم بی آنکه درکت کنم دوستت می داشتم شاید تو را دیده ام پیش از این در حالی که لیوان شرابی را بلند می کردی شاید تو همان گیتاری بودی که درست نمی نواختمت دوستت می داشتم بی آنکه درکت کنم دوستت می داشتم بی آنکه هرگز تو را دیده باشم و ناگهان تو با من ، تنها در تنگ من در آنجا بودی...
-
زنی استثنائی چون تو را
جمعه 1 آذر 1392 12:19
چیزی که در دوست داشتنت بیش تر عذابم می دهد این است که گر چه می خواهم اما طاقت بیش تر دوست داشتنت را ندارم و آن چه در حواس پنج گانه ام به ستوهم می آورد این است که آن ها پنج تا هستند ، نه بیش تر زنی استثنائی چون تو را احساساتی استثنائی باید که بدو تقدیم کرد و اشتیاقی استثنائی و اشک هایی استثنائی زنی چون تو استثنائی را...
-
صورتگر نقاشم هر لحظه بتی سازم
جمعه 1 آذر 1392 12:15
صورتگر نقاشم هر لحظه بتی سازم وانگه همه بتها را در پیش تو بگدازم صد نقش برانگیزم با روح درآمیزم چون نقش تو را بینم در آتشش اندازم تو ساقی خماری یا دشمن هشیاری یا آنک کنی ویران هر خانه که می سازم جان ریخته شد بر تو آمیخته شد با تو چون بوی تو دارد جان جان را هله بنوازم هر خون که ز من روید با خاک تو می گوید با مهر تو...
-
پاشو ای مست که دنیا همه دیوانهی تست
جمعه 1 آذر 1392 11:53
پاشو ای مست که دنیا همه دیوانهی تست همه آفاق پر از نعرهی مستانهی تست در دکّان همه باده فروشان تخته است آن که باز است همیشه در میخانهی تست دست مشّاطهی طبع تو بنازم که هنوز زیور زلف عروسان سخن شانهی تست دور پیوند تسلسل به تو دادند ، آری دست غیبی است که با گردش پیمانهی تست ای زیارتگه رندان قلندر برخیز توشهی من...
-
قید احساس
جمعه 1 آذر 1392 11:48
یک جایی می رسد که آدم دست به خودکشی می زند نه اینکه یک تیغ بردارد رگش را بزند نه قید احساسش را می زند چارلز بوکوفسکی
-
از دور تو را دوست دارم
جمعه 1 آذر 1392 11:42
از دور تو را دوست دارم بی هیچ عطری آغـوشی لمسی و یا حتی بوسهای تنها دوستت دارم از دور جمال ثریا
-
یک روز ما از هم جدا خواهیم شد
جمعه 1 آذر 1392 11:35
یک روز ما از هم جدا خواهیم شد غمناک یک روز من در شهر احساس تو خواهم مرد یک روز آن روزیکه نامش واپسین دیدار ما باشد تو بر صلیب شعر من ، مصلوب خواهی شد آن روز ما از هم گریزانیم آن روز ما ، هر یک درون خویشتن ، یک نیمه انسانیم آن روز چشم عاشقان در ماتم عشقی که می میرد خاموش ، گریانست آن روز قلب باغ ها در سوگ گلبرگی که می...
-
به تو فکر میکنم
جمعه 1 آذر 1392 11:31
اول یک جمله بگویم راستش گاهی از شدت علاقه به زندگی حتی سنگها را هم میبوسم کلمهها را کتابها را آدمها را دارم دیوانه میشوم از حلول از میل حلول در هر چه هست در هر چه نیست در هر چه که هر چه چه و هی فکر میکنم مخصوصا به تو فکر میکنم آنقدر فکر میکنم که یادم میرود به چه فکر میکنم به تو فکر میکنم مثل مومنی که به...
-
یارب غم بیرحمی جانان بکه گویم ؟
جمعه 1 آذر 1392 11:23
یارب ، غم بیرحمی جانان بکه گویم ؟ جانم غم او سوخت ، غم جان بکه گویم ؟ نی یار و نه غمخوار و نه کس محرم اسرار رنجوری و مهجوری و حرمان بکه گویم ؟ آشفته شد از قصه من خاطر جمعی دیگر چه کنم ؟ حال پریشان بکه گویم ؟ گویند طبیبان که : بگو درد خود ، اما دردی که گذشتست ز درمان بکه گویم ؟ دردی ، که مرا ساخته رسوا ، همه دانند داغی...
-
امروز برای تو پیراهنی خریدهام
جمعه 1 آذر 1392 10:36
امروز برای تو پیراهنی خریدهام لطیف وُ نرم مثل چشمهایت که تابستان به تنت نرسد فردا برای تو شال میگیرم که باد موهایت را جایی تعریف نکند دیروز هم که دیدی چهقدر برای تو ناز خریدم حالا بخواب میخواهم برای خود یک خوابِ آبدار بخرم افشین صالحی
-
تاثیرِ پروانه ایِ
یکشنبه 26 آبان 1392 11:16
تاثیرِ پروانه ایِ حضور تو در شب هام همین شمعی ست که دارم می سوزد همین عمری ست که دارم از دست می رود همین بوی گل که دارم مست می کند من از حضور تو در شب هام پروانه ام کامران رسول زاده
-
به زمین میزنی و میشکنی
یکشنبه 26 آبان 1392 11:12
به زمین میزنی و میشکنی عاقبت شیشه امیدی را سخت مغروری و میسازی سرد در دلی آتش جاویدی را دیدمت وای چه دیداری وای این چه دیدار دل آزاری بود بی گمان برده ای از یاد آن عهد که مرا با تو سر و کاری بود دیدمت وای چه دیداری وای نه نگاهی نه لب پر نوشی نه شرار نفس پر هوسی نه فشار بدن و آغوشی این چه عشقی است که در دل دارم من از...
-
خرمن گیسویت را نمی خواهم
یکشنبه 26 آبان 1392 11:09
خرمن گیسویت را نمی خواهم و کمان ابرویت را یا غنچــــه دهان یا قامت سرو یا لب لعل و ماه صورتت را نمی خواهم آه اگر چیزی هست برای رام کردن این اسب وحشی روح صدایت صدایت صدایت تنها صدایت از پشت تلفن راه دور مصطفی مستور