چه نمایش هراس‌انگیزی

چه نمایش هراس‌انگیزی
اگر قلب‌ام را
روی صورت‌ام می‌گذاشتم
و در دنیا
قدم می‌زدم

سیلویا پلات  
مترجم : مرجان وفایی

ما در میانه جنگ عاشق شدیم

آیا گلوله‌ها اجازه لبخند می‌دهند ؟
گلوله‌ها اجازه بوسه می‌دهند ؟
ما در میانه جنگ عاشق شدیم
بین دو نیم‌نگاه
بین دو اخم
بین دو دستور تیرباران
ما را در مرز دو سرزمین  دفن کنید

الیاس علوی شاعر اهل افغانستان

آنها عشق را کشته‌‌اند

آنها عشق را کشته‌‌اند
و مردانی را که عشق می‌باختند
آنها ترانه‌‏ها را کشته‌‌اند
و کسانی را که ترانه می‌‏خواندند
 
آری آنها هرچه را که در زمین محبوب
لازم بوده است کشته‌‌اند
اما نه گل کوچکی را
که هنوز نشکفته بود

مارکوس آنا
مترجم : قاسم صنعوی

پژمردن رویا

گریستم
به یاد تمام رویاهایی که
تا می خواستیم نوازششان کنیم
پژمردند

جان اشتاین بک
مترجم : آرش حجازی

زن زندگی ام

فقط کافی است در یک مهتابی
یا قاب پنجره
زنی درنگ کند
تا در همان لحظه که ظاهر می‌شود
همان کسی شود که ما او را
در زندگی‌مان کم داریم
و اگر بازوهایش را بالا آورَد
تا موهایش ، آن گلدان لطیف را ببندد
ناگهان اندوه ما چه شدتی می‌گیرد
و بدبختی‌مان چه جلوه‌یی می‌یابد

راینر ماریا ریلکه
مترجم : عباس پژمان

شب زیبایی بود

شبِ زیبایی بود
هیچ‌کس
بینِ درختانِ زیتون نبود
هیچ‌کس
ندید که چگونه تو را می‌خواهم
چگونه عاشقِ تو هستم

امروز
درختانِ زیتون در خواب‌اند
و من بیدار
هیچ‌کس در این دنیا نمی‌تواند
زخمی که غرورِ تو برجای گذاشت
را التیام بخشد
چگونه با آن همه عشق
توانستی
مرا برنجانی ؟

فرانسیسکو خاویر لوپز
مترجم : مرجان وفایی 

دلشکسته

بانوی جوان
اگر دل‌شکسته‌ای
باز هم قلبت را بگشای
بگذار درد و رنج
راهی برای خروج بیابند

الکساندرا واسیلیو شاعر رومانیایی
مترجم : هوشنگ خوشروان

فقط او را دوست دارم

فقط او را دوست دارم
هنوز هم آن درخشش آبی‌فام را احساس می‌کنم
که از گلوگاهِ سپیدش بر قلب‌ام می‌افتد
کجاست او ؟
کجا بود آن خوش‌بختی ؟

 فرانسیس ژام شاعر اهل فرانسه  
مترجم : عباس پژمان

جدایی

حتی قطره‌ی اشکی هم نریخت زن
یک‌راست رفت سراغ بندرخت و
ژاکت‌اش را برداشت و رفت
انگار دست دراز کرده باشد و ماه را
از آسمان تابستان
برداشته باشد

مرد باورش نمی‌شد
چشم روی‌هم نگذاشت آن‌شب و
فرداشب و فردای فرداشب هم
دوهفته گذشت و
ماه برگشت و
مرد تازه فهمید زن برنمی‌گردد
از جا بلند شد
در آینه خودش را دید
انگار از پنجره‌ای نیم‌باز
آسمان بی‌ماه را دیده باشد
بعد یادش آمد که زن ژاکت‌اش را برده است

یانیس ریتسوس
مترجم : محسن آزرم

زیبایی یا عشق

آیا زیبایی
مادر عشق است
یا عشق
مادر زیبایی ؟

من عاشق کلوئه بودم
چون زیبا بود
یا زیبا بود
چون من دلداده‌ی او بودم ؟

آلن دوباتن
مترجم : گلی امامی

پایان

اکنون که عشقمان آرام
به پایان رسیده است
دردی پوچ بر جا ماند
که همیشه در پی جدایی می‌آید

زمانی که من و تو
بر نوک پاها بر خاک ایستادیم
تا انگشت بر آسمان‌ها بساییم
دیگر سپری شده
و عشقمان از بین رفته است

ای عزیز من
عشق را
در رابطه‌ای سحرآمیز
دوباره جستجو باید کرد

وارینگ کانی
ترجمه‌ : حسن فیاد

غمگین بود روح من

غمگین بود روح من
غمگین بود
به‌خاطر یک زن
به‌خاطر یک زن

من تسلی نیافتم
گرچه دل از کف دادم

گرچه دل من
گرچه روح من
به دور از این زن گریختند

من تسلی نیافتم
گرچه دل از کف دادم

دل من
دل چنین نازک من
به روح من می‌گوید

ممکن است آیا و ممکن بود
این غربت پر غرور و غمین ؟

به دل‌ام روح می‌گوید
نمی‌دانم این دام چه می‌خواهد

حاضریم چرا و در غربت‌ایم
با آن‌که بسی دور رفته‌ایم ؟

پل ورلن  
مترجم : محمدرضا پارسایار

قلب من اقیانوسی‌ست

قلب من اقیانوسی‌ست
عمیق
پر از رنگ‌ها
و رویاها
تو می‌توانی به راحتی درون آب‌های من شنا کنی
در آغوش من گم شوی
و تشنگی‌ات را سیراب کنی
از لطافت
و عشق
قلب من اقیانوسی‌ست
اقیانوسِ تو

الکساندرا واسیلیو شاعر رومانیایی
مترجم : عبدالله عاج‌پرین 

دردهای بیهوده را رها کن

دردهای بیهوده را رها کن
و روزهای گذشته را دوباره زنده مکن
که در آن‌ها هیچ نخواهی یافت
من ایمان دارم که تو عاشقی
و همین برای‌ام کافی‌ست
و فرقی نمی‌کند عشق‌ات را نثار که می‌کنی

برایم سخت است با تو بگویم
که زندگی‌ام چقدر سیاه و تهی‌ست
همه‌ی آن‌چه زمانی قلب‌ام را با آن می‌ستودم
امروز هم‌چون زهری کشنده است
و دل‌ام تنها از درد و رنج لذت می‌برد

میخاییل لرمونتوف
مترجم : زهرا محمدی

دوست داشتن

صدایم را سوی ستارگان می‌افکنم
شاید پژواکِ واژه‌هایم برای تو
در ابرها با سپیده‌دم نوشته شود

و اینک تمامِ آن‌چه که می‌خواهم بگویم‌ات
تو را در میانِ تاریکی دوست می‌دارم

کریستوفر پویندکستر
مترجم : مستانه پورمقدم

غنای زندگی

روزها را به خاطر نمی‌آوریم
لحظات است که به یاد می‌مانند
غِنای زندگی
در خاطرات خفته است

خاطرات را فراموش کرده‌ایم
فراموش کرده‌ای
فراموش کرده‌ام

چزاره پاوزه
مترجم : بابک زمانی

نیازمند احساسم

نیازمند‌ پول نیستم
نیازمند احساسم
محتاج کلماتی با انتخابی عالمانه
محتاج گل‌هایی به‌نام خیال
رزهایی به‌نام ‌حضور
نیازمند رویاهایی که در درخت‌ها لانه کرده‌اند
ترانه‌هایی که تندیس‌ها را به رقص وا‌می‌دارند
محتاج ستارگانی که در گوش عشاق
نجوا می‌کنند
من به شعر محتاج‌ام
به این افسون که سنگینی را از جان کلمات
 می‌زداید و شوق را بیدار کرده
به آن رنگی تازه می‌بخشد

آلدا مرینی
مترجم : اعظم کمالی

نگاه تو

وقتی یک نگاهت
که در چنگ‌ام می‌گیرد
معتبرتر از شعر من است
همجواری دست ات
بیش از کار روزانه‌ام می‌ارزد
طنین صدایت
بیش از آن چیزی‌ست
که بدان پرداخته‌ام
و دوباره خواهم پرداخت
گیرم که خطرآفرین باشد

آنگاه آشفته
برمی‌خیزم
سرم گیج می‌خورد
زیرا هیچ نمی‌بینم
جز تو را و تو را و تو را
نزدیک و نزدیک‌تر
و هنگامی که چشم‌هایم را فرو می‌بندم
تو را می‌نگرم
همچنان واضح‌تر
و کماکان نزدیک‌تر
و سرم گیج می‌خورد
بیش‌تر از پیش

اریش فرید
مترجم : علی عبداللهی

زیباتر هستی

از هر آن‌چه شادی نداشته‌ام
زیباتر هستی
از اندوه بی‌اندازه‌ام
زیباتر هستی
از گل‌های ستاره
بر پیراهن آسمان
زیباتر هستی
از پاکیزگی نهاده
در سرشت سپیده‌دم
زیباتر هستی
از تأخیر آرزو
زیباتر هستی
از همه‌ی معشوقه‌ها
که در هزار توی شب پنهان‌اند
و چشم خورشید
به آن‌ها نیفتاده
زیباتر هستی
از دوست دارمِ من
زیباتر هستی
از خود من
زیباتر هستی
از چنان
که تو را می‌خواستم
زیباتر هستی
از زیبایی خود
زیباتر هستی
از خود زیبایی
زیباتر هستی

منیر مؤمن شاعر بلوچستان پاکستان
مترجم : محمدعلی گله‌بچه و سمیه نازدم

اگر جامه‌ای بهشتی داشتم

اگر جامه‌ای بهشتی داشتم
گلدوزی شده
با انوارِ طلایی و نقره‌ای
روی پارچه‌های آبی
و خاکستری و تیره
از شب و روز و نیم‌روز
زیرِ پای تو پهن می‌کردم

اما من فقیر بودم
فقط رویا داشتم
به نرمی زیرِ پایت گستردم
تا قدم بگذاری بر آن
زیرا که قدم گذاشتی آرام
به رویاهای من

ویلیام باتلر ییتس شاعر ایرلندی
مترجم : هوشنگ خوشروان