-
عشق ما
دوشنبه 8 اردیبهشت 1393 17:50
عشق ما صدایی شد در دهان پرنده ای و به دور دستها رفت و بین شاخ و برگ درختان گم شد بیژن جلالی
-
از فرازِ بامِ خانه ها
دوشنبه 8 اردیبهشت 1393 17:46
از فرازِ بامِ خانه ها در شهرِ دوردستِ من از درونِ دریای مرمره از میانِ پائیزِ غم زده صدای تو آمد گرم و روان تنها سه دقیقه و بعد تلفن خاموش شد ناظم حکمت ترجمه : احمد پوری
-
در شب من خنده ی خورشید باش
دوشنبه 8 اردیبهشت 1393 17:42
در شب من خنده ی خورشید باش آفتاب ظلمت تردید باش ای همای پرفشان در اوج ها سایه ی عشق منی جاوید باش ای صبوحی بخش می خواران عشق در شبان غم صباح عید باش آسمان آرزوهای مرا روشنای خنده ی ناهید باش با خیالت خلوتی آراستم خود بیا و ساغر امید باش شفیعی کدکنی
-
جهان تو جهان بی معنایی ست
دوشنبه 8 اردیبهشت 1393 17:37
جهان تو جهان بی معنایی ست که جلادان درآن حکومتی تاریخی دارند جهان تو شبیه جهانی ست که معنا درآن شکلی رنگین دارد و رنگ شکلی جهانی پیدا کرده است جهان تو به رنگ چشمانت است آبی آبی که ازچشمهای من سرازیر شد آبی که آرامش چشمهای من را ربود جهان تو بی نظیر است جهان تو می کشد بی آنکه گوری بسازد برای کشته هایش زنده می کند بی...
-
دیگر آب از سرم گذشته است
دوشنبه 8 اردیبهشت 1393 17:35
دیگر آب از سرم گذشته است آهسته تر قدم بردار دیرتر بیا بگذار آنقدرها از این عطشِ دیدارِ دوباره ات لبریز شوم که با آمدنت حتی یک عمر نوشیدنِ زیباییت هم سیرابم نکند مصطفی زاهدی
-
تو عشق بودی
دوشنبه 8 اردیبهشت 1393 17:32
تو عشق بودی این را از بوی تن ات فهمیدم شاید هم خیلی دیر به تو رسیدم خیلی دیر اما مگر قانون این نبود که هر آنچه دیر می آید عاقبت روزی به خانه ی ما خواهد رسید ؟ عادت کرده ایم به نداشتن ها و شاید به اندوه آری تو عشق بودی این را از رفتن ات فهمیدم وگرنه استانبول هرگز این چنین سرسنگین نبود جمال ثریا مترجم : سیامک تقی زاده
-
کنون رؤیای ما باغی است
دوشنبه 8 اردیبهشت 1393 17:29
کنون رؤیای ما باغی است بن هر جاده اش میعادگاهی خرم و خوش بو سر هر شاخه اش گلبرگ های نازک لبخند به ساق هر درختش یادگاری ها و با هر یادگاری نقش یک سوگند کنون رؤیای ما باغی است زمین اما فراوان دارد اینسان باغ که برگ هر درختش صدمه ی دیدارها برده است که ساق هر درختش نشتر سوگند ها خورده است که آن سوگند ها را نیز همان نشتر...
-
جــــانا دلـــــــم ز درد فراق تو کــــم نسوخت
دوشنبه 8 اردیبهشت 1393 17:20
جــــانا ، دلـــــــم ز درد فراق تو کــــم نسوخت آخـــر چه شــد ، که هیچ دلت بر دلم نسوخت نزد تو نامــــــهای ننــــوشتم ، کـــه ســـوز دل صـــد بار نـــــامه در کف مــن با قلـم نسوخت بر مـــن گــذر نکـــرد شبــــی ، کـــاشتیاق تو جـــان مـــــرا به آتش ده گـــونه غم نسوخت در روزگار حسن تــــــو یک دل نشـــان که داد...
-
تو محبوب منی
سهشنبه 2 اردیبهشت 1393 12:00
تو محبوب منی اما اینها نمی دانند گناه من چیست نام تو هم نام وطنم است گناه من چیست پدرت تو را هم نام وطن گذاشته وطنی با چشمان سیاه لبهای سرخ و لبخندی جادویی برای همین به اینها می گویم : من سیاستمدارنیستم مبارزات من سیاسی نیست من یک عاشق تنها هستم که برای رسیدن به معشوقه ام شعر نوشته ام مقاله های انتقادی نوشته ام...
-
تو ای آهوی من کجا می گریزی
سهشنبه 2 اردیبهشت 1393 11:54
تو ای آهوی من کجا می گریزی چه کردم که بی اعتنا می گریزی خدا خواست پیوند عشق تو با من زمن ، یا ز کار خدا می گریزی چرا گرم خواندی ، چرا سرد راندی ؟ چرا لطف کردی ، چرا می گریزی ؟ نداری چو تاب وفا ، رو بپوشی ندانی چو قدر مرا می گریزی نگویم دگر از محبت نگویم چو طفل مریض از دوا می گریزی به بیگانه بودن عزیزم گرفتی چو اکنون...
-
آغاز را با بوسه ای که طولانی ترین راه هاست
سهشنبه 2 اردیبهشت 1393 11:50
آغاز را با بوسه ای که طولانی ترین راه هاست در می نوردیم با بوسه ای از من ، تا تو ای عشق من در آمیخته از ساقه ها تا ریشه هامان در پیوند یکی نگاه از اعماق تو تا ژرفنای من و این چنین من و تو و عشق هر سه با همیم تا بتوانیم هر سه با هم باشیم تا بتواند فقط من فقط تو تنها عشق باشد ما دردهایمان را حمل کردیم چونان سنگی بیشمار...
-
تو را ببینم
سهشنبه 2 اردیبهشت 1393 11:47
تو را ببینم میبوسم نوازشت میکنم برایِ تو خواب تعریف میکنم تو را ببینم ، بغل میکنم تمام رویاهایم را میبینم و به تمامِ آرزوهایم میرسم تو را ببینم خوب میشوم ، آقا میشوم به تو سلام میدهم نماز میخوانم و تو را شکر میکنم تو را ببینم خیلی دوستت دارم آخ تو را ببینم چه قدر کار دارم افشین صالحی
-
تمام صدایت گمراهی ست
سهشنبه 2 اردیبهشت 1393 11:44
تمام صدایت گمراهی ست من به این گمراهی ایمان آورده ام من این گمراهی را دوست دارم من آغوش تورا می خواهم اغوشی که حرام است من لبهایی را می خواهم که حدود شرعی برآن جایز است من اندامی را می خواهم که خونم را حلال کند هرچه تو بخواهی همان است هرچه بگویی همان بگو در آغوش شیطان بخوابم بگو فرشتگان را قتل عام کنم بگو این گمراهی...
-
امشب که برایت مینویسم
سهشنبه 2 اردیبهشت 1393 11:37
امشب که برایت مینویسم گریهی تو تنها موسیقیست که در رگهای خانه جریان دارد و من چقدر گریهات را از چشمانت بیشتر دوست میدارم که می خواهم بمیرم و هیچگاه به چشم نبینم گناه من نیست زیبا زنانه گریه میکنی و شاعرانه گلایه نگران نباش تقدیری در کار نیست کابوس دیدهایم سید محمد مرکبیان
-
من دردم
سهشنبه 2 اردیبهشت 1393 11:18
من دردم درد یعنی صورت پاییزی تو یعنی نا امید بعضا قامت تو ، بعضا دهان تو و بعضی وقت ها ، سایه ی پشت چشمان تو یعنی کودکی تو در کوچه های استانبول استانبولی که گاهی وقت ها احساس می کنم هیچ وقت ندیده ام و یا شمعی که تو شبانه در کلیسا روشن اش می کنی و یا مرگ تو برای صورتی که هیچ وقت ندیده ای یعنی زمان که در نبود تو بی...
-
فریاد من از فراق یارست
سهشنبه 2 اردیبهشت 1393 11:13
فریاد من از فراق یارست و افغان من از غم نگارست بی روی چو ماه آن نگارین رخساره من به خون نگارست خون جگرم ز فرقت تو از دیده روانه در کنارست درد دل من ز حد گذشتست جانم ز فراق بیقرارست کس را ز غم من آگهی نیست آوخ که جهان نه پایدارست از دست زمانه در عذابم زان جان و دلم همی فکارست سعدی چه کنی شکایت از دوست چون شادی و غم نه...
-
شب در چشمان من است
دوشنبه 25 فروردین 1393 11:19
شب در چشمان من است به سیاهی چشمانم نگاه کن روز در چشمان من است به سفیدی چشمانم نگاه کن شب و روز در چشمان من است به چشم های من نگاه کن پلک اگر فرو بندم جهانی در ظلمات فرو خواهد رفت حسین پناهی
-
من و عشق تو اگر کفر و اگر ایمانی
شنبه 23 فروردین 1393 17:35
من و عشق تو اگر کفر و اگر ایمانی من و شوق تو اگر نور و اگر نیرانی من و زهر تو که هم زهری و هم تریاقی من و درد تو که هم دردی و هم درمانی جلوه کن جلوه که هم ماهی و هم خورشیدی باده ده باده که هم خلدی و هم رضوانی من و نقش تو که هم صورت و هم معنایی من و وصل تو که هم جانی و هم جانانی من سیه روز و سیه کار و سیه اقبالم تو سیه...
-
مرا از خاک بیافرین
شنبه 23 فروردین 1393 17:33
مرا از خاک بیافرین و از روح خودت درون بریز اکنون من یک آفریده ی عاشق هستم مردی که ذاتش از روح توست وتو خدای منی و هر روز رسولانی عاشق را برایم می فرستی من به کیش تو در آمدم حتی اگر کفر باشد نزار قبانی مترجم : بابک شاکر
-
دیدگان تو در قاب اندوه
شنبه 23 فروردین 1393 17:30
دیدگان تو در قاب اندوه سرد و خاموش خفته بودند زودتر از تو ناگفته ها را با زبان نگه گفته بودند از من و هرچه در من نهان بود می رمیدی می رهیدی یادم آمد که روزی در این راه ناشکیبا مرا در پی خویش می کشیدی می کشیدی آخرین بار آخرین بار آخرین لحظه ی تلخ دیدار سر به سر پوچ دیدم جهان را باد نالید و من گوش کردم خش خش برگهای خزان...
-
رعیت حکومت تو
شنبه 23 فروردین 1393 17:27
نمی خواهم فکر کنم نه امروز نه هیچ زمان دیگری از امروز می خواهم با آغوش تو زندگی کنم برای تو به کام تو اگر عاشقی سکوت است من لال می شوم اگر دوست داشتن اطاعت است من رعیت حکومت تو می شوم و محو در استبداد تو آینه ها را از خانه دور می کنم که دیده نشوم می خواهم تنها تو را ببینم و محو تو باشم جمانة حداد شاعر لبنانی ترجمه :...
-
قهر مکن ای فرشتهروی دلارا
شنبه 23 فروردین 1393 17:23
قهر مکن ای فرشتهروی دلارا ناز مکن ای بنفشهموی فریبا بر دل من گر روا بود سخن سخت از تو پسندیده نیست ای گل رعنا شاخهی خشکی به خارزار وجودیم تا چه کند شعلههای خشم تو با ما طعنه و دشنام تلخ اینهمه شیرین چهره پر از خشم و قهر اینهمه زیبا ناز تو را میکشم به دیدهی منت سر به رهت مینهم به عجز و تمنا از تو به یک حرف...
-
تاثیر عشق
شنبه 23 فروردین 1393 17:16
عشق همانطور که تاج بر سرتان می گذارد بر صلیب تان نیز می کشد عشق همانطور که شما را می پروراند شاخ و برگتان را نیز میزند و هرس می کند عشق شما را چون خوشه های گندم دسته می کند آنگاه می کوبدتان تا برهنه شوید به غربال بادتان می دهد تا که از پوسته آزاد شوید سپس در آتش قدسیش گرمتان می کند تا که نانی مقدس شوید برای ضیافت بزرگ...
-
یارا حقوق صحبت یاران نگاهدار
شنبه 23 فروردین 1393 17:13
یارا حقوق صحبت یاران نگاهدار با همرهان وفا کن و پیمان نگاهدار در راه عشق گر برود جان ما چه باک ای دل تو آن عزیزتر از جان نگاه دار محتاج یک کرشمه ام ای مایه ی امید این عشق را ز آفتت حرمان نگاه دار ما با امید صبح وصال تو زنده ایم ما را ز هول این شب هجران نگاه دار مپسند یوسف من اسیر برادران پروای پیر کلبه ی احزان نگاه...
-
بلور یخ زیر پا می شکند
شنبه 23 فروردین 1393 17:11
بلور یخ زیر پا می شکند آسمان رنگ به رخسار ندارد چرا عذابم می دهی ؟ چه کرده ام با تو ، نمی دانم مرا بکش اگر می خواهی اما ستیزه جویی نکن از من فرزندی نمی خواهی و شعری نیز آن گونه کن که می خواهی من بر سر سوگند خود هستم زندگیم برای توست اما این اندوه با من تا گور خواهد بود آنا آخماتووا
-
طنین گام تو در شب
شنبه 23 فروردین 1393 17:08
طنین گام تو در شب طنین گام تو در لحظه های آمدن تو صدای جوشش خون است در سکوت رگ من صدای رویش برگ است از درخت تن تو ای همیشه عزیز ، ای همیشه از همه بھتر تو از کدام تباری ؟ اگر ز نسل شبم من ، تو از سلاله ی صبحی وگر ز پشت خزانم ، تو از نژاد بھاری چه میشد اربه تو پیوند میزدم شب خود را که تا سپیده ی من بردمد ز پیرهن تو چه...
-
داغ عشق تو نهان در دل و جان خواهد ماند
شنبه 16 فروردین 1393 12:16
داغ عشق تو نهان در دل و جان خواهد ماند در دل این آتش جانسوز نهان خواهد ماند آخر آن آهوی چین از نظرم خواهد رفت وز پیش دیده به حسرت نگران خواهد ماند من جوان از غم آن تازه جوان خواهم مرد در دلم حسرت آن تازه جوان خواهد ماند به وفای تو ، من دلشده جان خواهم داد بیوفایی به تو ای مونس جان خواهد ماند هاتف از جور تو اینک ز...
-
به هر که قصه ی دل گفتم دلش خونست
شنبه 16 فروردین 1393 12:10
به هر که قصه ی دل گفتم دلش خونست تو هم مپرس ز من تا نگویمت چونست منم که درد من از هیچ بیدلی کم نیست تویی که ناز تو از هرچه گویم افزونست مگو که خواب اجل بست چشم مردم را که چشمبندی آن نرگس پرافسونست همای وصل تو پاینده باد بر سر من که زیر سایه ی او طالعم همایونست کنون که با توام ای کاش دشمنان مرا خبر دهند که لیلی...
-
یک روز مدام عاشق شدم
شنبه 16 فروردین 1393 12:04
یک روز مدام عاشق شدم صبح زود عاشق بیدارشدم تنم را عاشقانه آب زدم گیسوانم را عاشقانه شانه زدم و راه افتادم در راه تمام درهای بسته عاشقم کرد تمام کوچه های تنها زیرآفتاب تابستان عاشقانه می رفتم وگیسوانم را به تلالو خورشید می دادم زیرآفتاب تابستان تنها بودم برای یک روز مدام که عاشق بودم به دریا رسیدم ساحلی پر از صدفهای...
-
من مرده بودم
شنبه 16 فروردین 1393 11:59
من مرده بودم وتنم یخ کرده بود ودستان سیاه شد ه بود وچشمانم بسته بود بعد ازاین یک روح سرگردان شدم به تمام خانه های شهر سر می زدم لبان تمام مردان عاشق را می بوسیدم در جلد تمام معشوقه هایت حلول می کردم وبا تمام سیگارهای دستت می سوختم دود می شدم من مرده بودم وعکسم را بالای اتاقت ندیدم مجبور شدم درجلد ماه بروم تا مرا ببینی...