-
مرا زیبا به یاد بیار
شنبه 16 فروردین 1393 11:52
مرا زیبا به یاد بیار این ها ، آخرین سطرهای من است فرض کن که من رویایی بودم که از زندگی تو گذر کردم و یا بارانی بودم که سیلاب شدم در کوچه های تان سپس خاک ، آب را کشید و من محو شدم شاید هم خوابی زیبا بودم تو بیدار شدی و من رفته بودم مرا زیبا به یاد بیار زیرا من تو را آن گونه که هستی دوست داشتم من ، آخرین دوست تو آخرین...
-
شعر چکیدهی ناب تمام زنان جهان است
شنبه 16 فروردین 1393 11:48
شعر چکیدهی ناب تمام زنان جهان است که در تو زندگی میکند شعر ارابههای مست خورشید است که با جست و خیزهای عاشقی از نفس نمیافتد نارنجی شعر یعنی ناز و کرشمهی کلمات وقتی تو راه میروی شعر یعنی شهد شراب وقتی که حرف میزنی شعر یعنی لبخند تو وقتی نگاهت به من میافتد شعر که حجاب ندارد آرایه نمیبندد شعر که لباس نمیپوشد...
-
من نمی توانم
شنبه 16 فروردین 1393 11:46
من نمی توانم اما بگذار شعرهایم تو را لمس کنند ایلهان برک ترجمه : سیامک تقی زاده
-
دلم می خواست
شنبه 16 فروردین 1393 11:19
دلم می خواست شبی که می رفتی اتفاقِ ساده ای می افتاد راه را گم می کردی فاخته ای کوکو می کرد و کلیدی زنگار گرفته از آشیانه ی خالی دُرناها به زمین می افتاد باران می گرفت بیدار می شدم بیدارت می کردم و ادامه ی این خواب را تو تعریف می کردی واهه آرمن
-
دلم دارد زنگ میزند
شنبه 16 فروردین 1393 11:17
گوشی را بردار دارد دلم زنگ میزند از آهن نیست اما در هوای تو خیس از بارانی که میدانی از آسمان کجا باریدهاست دارد زنگ میزند گوش کن چگونه از همیشه بلندتر مانند طنینِ یک فریاد صدای زنگ پیچیده در اتاقت دلم دارد زنگ میزند گوشی را بردار شهاب مقربین
-
مرا به جرم عاشق بودنت اعدام کن
شنبه 16 فروردین 1393 11:15
فریاد ، فریاد ، فریاد اشک و ناله و هیهات این کدام آزادی ست که باید ازکنارتو بگذرم این کدام آزادی ست که با خاطرات تو پیوند خورده است من می خواستم فراموشت کنم و باز لبهایت در حال بوسه چشمهایت درحال خنده دستانت در حال رقص امانم را برید پناه می برم ازخیر عشقت به آسمان می خواهم مثل راهبان بودایی مثل کشیشان واتیکان خودم را...
-
بهار میآید
شنبه 16 فروردین 1393 11:12
بهار میآید عکسها پر از خرگوش میشوند بالکنها پر از گنجشگ طوفان نسیم میشود و نسیم شانهای برای علفزار بهار میآید دنیا عوض میشود اما آمدن بهار مهم نیست مهم شکفتن گلها در قلب توست رسول یونان
-
باید از میان زن و شعر یکی را برگزینم
شنبه 16 فروردین 1393 11:08
آری باید از میان زن و شعر یکی را برگزینم به شعر گفتم ناچارم از برگزیدن آن زیباروی دیگر سراینده ات نیستم شعر رفت و زن نزدم ماند اما زمانی که زن زیبا به دیدگانم قدم گذاشت مقابل روحم ایستاد و بی آنکه خود بداند به قصیده ای بدل شد شیرکو بیکس
-
من فقط می دانم
شنبه 16 فروردین 1393 11:04
من فقط می دانم دلیل زنده ماندن درخت ها این صبح های فصول و کودکان کیف های تهی از روز تو هستی من گیاه ندارم تا از تو با او گفتگو کنم اگر در بهار به خانه ی ما آمدی نام گیاهان خانه ات را با درخت کوچه ی ما بگو احمدرضا احمدی
-
سودازده
جمعه 15 فروردین 1393 18:36
آن که سودا زده چشم تو بوده است منم و آن که از هر مژه صد چشمه گشوده است منم آن ز ره مانده سرگشته که ناسازی بخت ره به سر منزل وصلش ننموده است منم آن که پیش لب شیرین تو ای چشمه نوش آفرین گفته و دشنام شنوده است منم آن که خواب خوشم از دیده ربوده است تویی و آن که یک بوسه از آن لب نربوده است منم ای که از چشم رهی پای کشیدی...
-
تو عاشق باران بودی
جمعه 15 فروردین 1393 17:47
تو عاشق باران بودی رفتی من از غصه آب شدم خورشید کم کم بخارم کرد حالا سالهاست دارم برایت می بارم محسن حسینخانی
-
گر به تیغم بکشی زار و به خونم بکشی
جمعه 15 فروردین 1393 10:43
گر به تیغم بکشی زار و به خونم بکشی من نه انکار کنم چون تو بدان کار خوشی پیش روی تو دو زلف تو سرافکنده به زیر چون بر خواجهٔ رومی دو غلام حبشی خوی خوش به بود از روی خوش ای ترک تتار ورنه من باک ندارم که به خونم بکشی بنشین تند و بگو تلخ بکش خنجر تیز شور بختی بود از لعبت شیرین ترشی قاآنی
-
هیچ بارانی را به یاد ندارم
شنبه 9 فروردین 1393 19:13
هیچ بارانی را به یاد ندارم جز آن بارانی که زیر چتر تو بودم و خیسام کرد لطیف هلمت
-
تو را با خطوط سیاه میکشم
شنبه 9 فروردین 1393 19:06
تو را با خطوط سیاه میکشم و موهایت را با نقطه چین لبهایت را لبهایت را درون چشمهایم پنهان میکنم کمی دریا را به چشمهایت می ریزم ولی دریا را رسم نمی کنم اندامت را سفید میکشم سینه هایت را سفید دستهایت را و پاهایت را آنگاه پرده ای روی آن میکشم تا حسرت دیدن تو بماند روی دل همگان تنها خودم تو را دیده ام بی پرده برهنه انسی...
-
ساحل عشق
شنبه 9 فروردین 1393 19:03
نشستم سالها بر ساحل عشق درخشانت و مروارید شعرم را فرو آویختم بر گردن همرنگ مهتابت ولی دیشب که بازوی کسی بر گردنت پیچید ز هم بگسست گردنبند احساسم و مروارید ها در کام موج حسرتم غلتید فرخ تمیمی
-
در روزهای آخر اسفند
شنبه 9 فروردین 1393 18:54
در روزهای آخر اسفند کوچ بنفشههای مهاجر زیباست در نیم روز روشن اسفند وقتی بنفشهها را از سایههای سرد در اطلس شمیم بهاران با خاک و ریشه میهن سیارشان در جعبههای کوچک چوبی در گوشه خیابان میآورند جوی هزار زمزمه در من میجوشد ایکاش ایکاش آدمی وطنش را مثل بنفشهها در جعبههای خاک یک روز میتوانست همراه خویش ببرد هر...
-
اگر بتوانم قلبی را از شکستن باز دارم
چهارشنبه 6 فروردین 1393 18:48
اگر بتوانم قلبی را از شکستن باز دارم بیهوده نزیستهام اگر بتوانم دردی را تسکین دهم یا کم کنم یا به سینه سرخی افتاده یاری دهم به آشیانهاش برگردد بیهوده نزیستهام امیلی دیکنسون مترجم : جاوید ثقفی
-
ای بلبل خوشنوا فغان کن
چهارشنبه 6 فروردین 1393 18:44
ای بلبل خوشنوا فغان کن عید است نوای عاشقان کن چون سبزه ز خاک سر برآورد ترک دل و برگ بوستان کن بالشت ز سنبل و سمن ساز وز برگ بنفشه سایبان کن چون لاله ز سر کله بینداز سرخوش شو و دست در میان کن بردار سفینه غزل را وز هر ورقی گلی نشان کن صد گوهر معنی ار توانی در گوش حریف نکتهدان کن وان دم که رسی به شعر عطار در مجلس...
-
باز مخمورم ، کـــجا شـــد ســـاقی ؟ آن سـاغر کجاست
چهارشنبه 6 فروردین 1393 18:28
باز مخمورم ، کـــجا شـــد ســـاقی ؟ آن سـاغر کجاست تشنگـــــــان عشـــــــق را آن آب چـــــــون آذر کجاست همچــــو چشــم خــــویش ســاقی مست میدارد مرا ما کجـــــاییم ، ای مسلمـــــانان ، و آن کــــافر کجاست آن چنــــان خـــواهم در این مجلس ز مستی خویش را کــــز خـــــرابی بـــاز نشناســــم کــــه راه در کجاست خلق...
-
مهمانی دیرهنگام
شنبه 2 فروردین 1393 20:01
به یاد دارم چه بسیار که برف چون مهمانی دیرهنگام می آمد و نرم میزد به شیشه ی پنجره ی شعرهایم صدایم می کرد باز کن از دورها آمده ام و هدیه ام سبد واژه های ناب است باغستانی اند که بکر مانده اند به یاد دارم که سبد واژه ها را می ستاندم و بالای تاقچه ی چشمم می نهادم او هم می گفت کنارت می مانم تا نگاهم را درنگاهت بیندازم ای...
-
اگر تو نخواهی
شنبه 2 فروردین 1393 19:58
اگر تو نخواهی هرگز آغازی نخواهد بود و این داستان ناقص خواهد ماند بعد از تمام آن زخم ها نمی توان عشقی تازه را خلق کرد آری یک کودکی پریشان تمام داستان من این بود حالا چند عشق هم اگر از دلم گذر کند این ویرانی ها را نمی توان دوباره مرمت کرد اگر تو نخواهی هرگز آغازی نخواهد بود برای یکی شدن ، دیر مانده ایم و تمام این سال ها...
-
به فکر همه چیز هستند
شنبه 2 فروردین 1393 19:54
به فکر همه چیز هستند الا آغوشی که من از دست داده ام به فکر حقوق بشر به فکر زندان های دور حتی بمبهای هسته ای اما کسی به فکر آغوشی که رفت نیست تمام متکلمین جهان تمام کشیش های واتیکان همه علمای مسلمان خاخام های یهود موبدان زرتشت هندوها بودیستها همه و همه به فکر معصیتهای انسان هستند به فکر زیبایی خدا هستند به فکر گناهان...
-
چیزی نخوان بانوی شایسته
شنبه 2 فروردین 1393 19:48
چیزی نخوان بانوی شایسته ترانه های غمگین در وصف خاموشی عشق را چال کن کنار غم هایت و آواز عشق های گذشته را ساکت کن بخوان ترانه ای برای خوابی کشدار از عاشقانی که مردند و تمام عشق شان در گورهایی خوابید ببین که حالا نَفَسِ عشق به شماره افتاده جیمز جویس مترجم : وحید علیزاده رزازی
-
عمیق ترین زخم
شنبه 2 فروردین 1393 19:42
نیستی که بریزمت روی عمیقترین زخمم نیستی که نمیرم نیستی از این همه زخمهای خالی ، نه از اینهمه که نیستی مُردم کامران رسولزاده
-
من شرابی می نوشم که پرورده هیچ می فروشی نیست
شنبه 2 فروردین 1393 19:37
من شرابی می نوشم که پرورده هیچ می فروشی نیست در جامی از مروارید که دست هیچ شیشه گر بدان نرسیده است و جوهر مستی بخش آن شراب را در هیچ میخانه ای در ساحل رود راین نمی توانی یافت من مستم از هوای لطیف و هم آغوشی می کنم با ژاله و شبنم و روزهای بلند تابستان مست و حیران از درِ میکده ها بیرون می آیم آنجا که شراب زرد خورشید را...
-
تو هم آمدی
جمعه 23 اسفند 1392 18:08
در جستجوی دوستانی به میان مردم آمدم در جستجوی عشق به میان مردم آمدم برای فهمیدن به میان مردم آمدم ترا پیدا کردم برای گریستن به میان مردم آمدم برای خندیدن به میان مردم آمدم تو اشک هایم را پاک کردی شادی هایت را با من قسمت کردی در جستجوی تو از میان مردم رفتم در جستجوی خود از میان مردم رفتم برای همیشه از میان مردم رفتم تو...
-
ساقی اندر خواب شد خیز ای غلام
پنجشنبه 22 اسفند 1392 18:10
ساقی اندر خواب شد خیز ای غلام باده را در جام جان ریز ای غلام با حریف جنس درساز ای پسر در شراب لعل آویز ای غلام چند گویی مست گشتم می بنه وقت مستی نیست مستیز ای غلام چند پرهیزی از این پرهیز چند از چنین پرهیز پرهیز ای غلام بیش از این بدخوبی و تندی مکن ساعتی با ما بیاویز ای غلام در پناه باده شو چون انوری وز غم ایام بگریز...
-
ای سر زلف تو سر رشتهٔ هر سودایی
پنجشنبه 22 اسفند 1392 11:51
ای سر زلف تو سر رشتهٔ هر سودایی خاری از سوزن سودای تو در هر پایی از رخ و زلف تو در دیر و حرم آشوبی از خط و خال تو در کون و مکان غوغایی سرو بالای تو پیرایهٔ هر بستانی تن زیبای تو آرایش هر دیبایی هیچ نقاش نبستهست چنان تصویری هیچ بازار ندیدهست چنین کالایی دل ما و شکن جعد عبیرافشانی سر ما و قدم سرو سهی بالایی من و شور...
-
آتشی بود و فسرد
پنجشنبه 22 اسفند 1392 11:49
آتشی بود و فسرد رشته ای بود و گسست دل چو از بند تو رست جام جادوئی اندوه شکست آمدم تا بتو آویزم لیک دیدم که تو آن شاخه بی برگی لیک دیدم که تو به چهره امیدم خنده مرگی وه چه شیرینست بر سر گور تو ای عشق نیازآلود پای کوبیدن وه چه شیرینست از تو ای بوسه سوزنده مرگ آور چشم پوشیدن وه چه شیرینست از تو بگسستن و با غیر تو پیوستن...
-
مرا که متولد کرد ؟
پنجشنبه 22 اسفند 1392 11:34
مرا که متولد کرد ؟ مادرم زنهای همسایه خدای احد و واحد نه نمی دانم مرا که متولد کرد تنها وقتی به دنیا آمدم که چشمهای سیاه تو را گیسوان پریشان تو را و لبهای خندانت را دیدم من را تو به دنیا آوردی نزار قبانی مترجم : بابک شاکر