ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
کجاست شور و حرارتِ دیروز ؟
اکنونام میانِ اندوهان و رخوت در گذر است
دریغا گذشتهی خداییِ من
نغمههایش آیا در دلِ تنهای من مُردند ؟
آه ای شاعرِ من
چرا ورای گذشتهی دورِ من فاصله گرفتی ؟
منی که هنوز هم مناجاتی برای چشمانِ تو
و توفانی از اشتیاق و سرگشتگیام
آه آیا تمامِ آنچه شیفتگی و مشتاقی بود
از ظلمتِ زندهگیام غیب شد ؟
عشقِ خدایی چگونه از دست رفت ای پرندهی آزادِ من
و سراپا شک و گمان شدم ؟
منی که هم چنان قلبی هستام که از روی شوق
با عشقِ پنهانیِ خویش مدارا میکنم
ایکاش رازم را افشا میکردم ای آرزوی جانان
و گوهرِ عشقام را عیان میساختم
روزهامان چگونه میانِ آسیابِ شوروشوقها و اندوهان گذشت ؟
قلبِ من و قلبِ تو
مالامال شوروعشق است
اما به کتمان متوسل میشویم
هر بار که چشمانام با تو از عشق و دلدادهگی سخن گفت
چشمانام را با ممانعت مجازات کردم
چگونه عشقمان را کتمان کردیم ای شاعرِ من
در حالی که عاشقان پیش از ما
هرگز از ربالنوعِ «کوپید» نافرمانی نکردند
نازک الملائکه
مترجم : محمد حمادی
روزهای خاموش گذشت
یکدیگر را ندیدیم
حتی رویای سرابگونه
ما را باهم جمع نکرد
من تنهاییم و خود را
با گام نهادن در تاریکی سرگرم میکنم
در پشت شیشهی ضخیم و در پشت در
در تنهایی من روزها گذشت
روزهایی سرد و گذران
که ملال شکآلودم را با خود بردند
و در پشت در به کُندی میگذشتند
آیا زمان بر ما گذشت ؟
نه ، ما در بیزمانی فرو رفتیم
و در پهنهی اوهام غرق شدیم
نازک الملائکه
مترجم : سمانه رضایی
شب می پرسد کیستم من ؟
من راز تنهایی ، ژرف و سیاه اویم
و سکوت طغیانگرش
درونم را به عدم ،نقاب زده ام
و دلم را با گمان گره بسته ام
ودر این جهان سر گردانم
مات مانده ام و قرن ها از من می پرسند
کیستم من ؟
باد می پرسد کیستم من ؟
من آن روح سرگردان اویم در فراموشی زمان
من همچو او ، بی مکانم
مدام پیش می رویم و پایانی نیست
می گذریم و ماندنی نیست
چون به سراشیبی برسیم
فکر می کنیم که پایان رنج هاست
آن فضا
روزگار نیز می پرسد کیستم من ؟
من چو او به سختی در گره قرن ها
و در بازگشت رستاخیز زمان ها
گذشته دور را می آفرینم
در زیبایی دلنشین آرزوها
و دیگر بار آن را در گور می نهم
تا دیروزم را از نو بسازم
دیروزی که فردایی سخت را در پیش دارد
خود نیز می پرسم کیستم من ؟
من همانند او غرق در حیر ت و خیره در تاریکی
چیزی نیست که به من آرامش را هدیه دهد
و مدام در پرسش و پاسخم
پاسخی که در زیر پوشش سراب
به گمان آنکه نزدیک است
اما وقتی که به آن می رسیم آب می شود
پنهان و نا پیدا
نازک الملائکه
ترجمه : مژده پاک سر شت
و قرن ها از من می پرسند
تو کیستی ای زن
و باد از من می پرسد
تو کجایی ای زن
من
روح ناآرام توام ای باد
زمان مرا انکار کرده است
از این رو
من نیز مانند تو
هیچ کجا نیستم
نازک الملائکه
مترجم : حسین منصوری
چقدر در سکوت شب و در تاریکی
به گذشته و رؤیاهایش بازگشتم
و به جستجوی عشقم در میان آوارها برآمدم
ولی جز دردهایش
هیچ نبود تا سیرابم کند
نازک الملائکه
مترجم : سمانه رضایی
قلب من و تو
سرشار از عشق و اشتیاق است
ولی آن را پنهان میسازیم
هر گاه
چشمان من از عشق با تو گفتند
با فراق آنها را مجازات میکنم
نازک الملائکه شاعر عراقی
روزها رفتند
و تو به یاد نیاوردی
که آنجا
در آن گوشه ی متروک قلبت
عشقی جا مانده
عشقی زخم خورده
که بی تابانه می نالد
روشنایی ام بخش
روزها رفتند
و ما به هم نرسیدیم
تو آن سوی مرزهای رویایی
در افقی که ناشناخته ها را در آغوش گرفته
و من
قدم می زنم
می بینم
می خوابم
و به فرداهای روشنی دل خوش می کنم
که با شتاب
به گذشته ی برباد رفته ام
می پیوندند
روزهایم
طعمه ی افسوس ها شدند
کی خواهی آمد ؟
نازک الملائکه
ترجمه : سمانه رضایی
اگر تو نبودی
من همچنان چون رازی بودم
با صدایی خاموش و پنهان و رنگی پریده
تو ، به قلب در زنجیرم
سخاوت شبنم و بخشش شعله را آموختی
نازک الملائکه
مترجم : سمانه رضایی