در جستجوی عشق

چقدر در سکوت شب و در تاریکی
به گذشته و رؤیاهایش بازگشتم
و به جستجوی عشقم در میان آوارها برآمدم
ولی جز دردهایش
هیچ نبود تا سیرابم کند

نازک الملائکه
مترجم : سمانه رضایی

نظرات 7 + ارسال نظر
مریم شنبه 13 شهریور 1395 ساعت 11:38

شب بدون نگرانی خود را تسلیم صبح کرد
نور، خود را به صدای شیرفروش بخشید
 به روزه‌داری
به صدای گربه‌ی گرسنه‌ای که از او جز استخوان‌هایش چیزی باقی نماند
به بگومگوی فروشندگان
به سختی و ستیزه
به حمله کردن بچه‌ها با سنگ به همدیگر در میان راه
به مجرای فاضلاب در کوچه
به باد که روی درها وقت‌گذرانی می‌کند بی‌رفیق
در یک فراموشی عمیق....
_____________________________________________________
سلام می کنم به اقای زیادلو!
من الان حدودا ۳ سال میشه که وبلاگ شما رو دنبال میکنم!
و دلیل اینکه براتون کامنت کم گذاشتم این بود که بیشتر شعر ها رو می خوندم تا بخوام کامنت بزارم.می خواستم از وبلاگ خیلی خوبی که ساختیت تشکر کنم

سلام خانم مریم عزیز
عصر به خیر
خیلی خوشحالم که شما همچنان مخاطب وبلاگم هستید برای من کامنت گذاشتن دوستان مهم نیست بلکه رضایت دوستان از اشعار انتخابی ام می باشد من خدا را شکر میکنم که اشعار وبلاگم را دوست دارید که سه سال است که پیگیر می باشید امیدوارم که همواره در کنار خانواده عزیزتان شاد و سلامت باشید
با مهر
احمد

سما جمعه 12 شهریور 1395 ساعت 22:12

خیلی زیباست احمد جان و البته غریب...

سلام سما عزیز
از این که دوباره شما را اینجا می بینم خوشحالم
مرسی از توجه و لطفت
مانا باشی
با مهر
احمد

محمد شیرین زاده جمعه 12 شهریور 1395 ساعت 06:24 http://m-bibak.blogfa.com

منتظر صاعقه ام

شبیه باران

در هوای ابری

بگو دوستم داری

می خواهم

تا نهایت عشق

ببارم ...


((محمد شیرین زاده))

حالا که آمده ای
گریه نمی کنم
این باران
از آسمان دیگر است

محمدرضا عبدالملکیان


ممنونم از حضور صمیمانه ات و شعر بسیار زیبایی که نوشتید اقا محمد عزیز
شاد باشی
با مهر
احمد

محمد شیرین زاده جمعه 12 شهریور 1395 ساعت 05:08 http://m-bibak.blogfa.com

درود زیبا و ناب

خوشحالم که دوست داشتی شاعر گرامی
موفق باشی
با مهر
احمد

زهرا پنج‌شنبه 11 شهریور 1395 ساعت 11:53 http://book-music-movie.blogsky.com/

خیلی قشنگ بود. لایک

خیلی ممنون دوست عزیز و مهربان
مانا باشید
با مهر
احمد

دلارام پنج‌شنبه 11 شهریور 1395 ساعت 11:50

امروز بدجوری بی حوصله ام بیشتر از یکی دو ساعت است در وبلاکتان هستم ومیخوانم
اما حتی اینجا هم به من ارامش نداد
حتی نوشتن هم ارامم نکرد....
امروز حال وحوصله ام سر بریده است...

راستی سلام ....

سلام خانم دلارام عزیز
متاسفم که روزگار به وفق مرادتان نیست
امیدوارم هر چه زودتر بی حوصله گی و کلافه گی تون از بین بره
و من از اینکه اشعار وبلاگم نتوانست کمکی به شما کند متاسف هستم
به امید روزهای شاد
با مهر
احمد

دلارام پنج‌شنبه 11 شهریور 1395 ساعت 09:32

ای این قلم بشکند !
نتوانست تو را پایبند کند ...
تو حالا سر از دهانِ قلم های دیگران در آورده ای !

آه ...ای مردِ شعرهای من !
بگو در خلوت دفترِ کدام زن پرسه می زنی ؟
چه کسی امشب تو را می سراید ...!؟

شب از نیمه گذشته است ،،،
به خانه ی خودت
به " شعرهای من" برگرد...!

مینا_آقازاده

در زندگی بارها رویاهامان را فرو ریخته
و تمناهامان را ناکام می بینیم
اما باید به دیدنِ رویا ادامه بدهیم
اگر نه، روح مان می میرد
و عشق نمی تواند به آن دست یابد

پائولو کوئیلو

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.