مىگفتى : شبت خوب جانِ من
بیشتر از خوب بودنِ شب
اندیشهى اینکه جانِ تو هستم
در من ریشه مىکرد و سبز می شد
اُزدمیر آصف
مترجم : سیامک تقیزاده
بیتو هم میتوانم
به دریا نگاه کنم
زبان موجها
واضحتر از زبان توست
هر چه خاطراتت را
در دلم زنده کنی
بیهوده است
بیتو هم میتوانم
تو را دوست داشته باشم
ازدمیر آصف
مترجم : ابوالفضل پاشا
عشقِ من
چو کاجی باشکوه است
نه به وقت خزان برگ میریزد
و نه در زمستان سر خم میکند
ازدمیر آصف
مترجم : حسین بهروزی
من یکی را دوست نداشتم
او نیز مرا دوست نداشت
یک روز یکجا قرار گذاشتیم
من نرفتم
او نیز نیامد
ازدمیر آصف
مترجم : حسین بهروزی
از میانشان میگذرم
دستِ کسی در دستِ هیچکسی نیست
همه در خود فرورفتهاند
در ضمیرِ بعضیشان نگاه میکنم
هیچکسی با خودش آشتی نیست
خودم را به همهکس توضیح میدهم
به هر کسی که از خودم بگویم
حیرت میکند
به هر کسی که خودم را بگویم
حیرت میکنم
کسی از ابتدا با خودش مأنوس نیست
ازدمیر آصف
مترجم : ابوالفضل پاشا
تو را در نوشتههایم
تو را در نقاشیهایم
تو را در ترانههایم
و تو را در حرفهایم
پنهان خواهم کرد باور کن
تو خواهی ماند و کسی نخواهد دانست
و کسی تو را نخواهد دید
و تو در چشمهای من زندگی خواهی کرد
گرمای تابناک دوست داشتن را
تو خواهی دید و خواهی شنید
و تو خواهی خوابید و بیدار خواهی شد
نگاه خواهی کرد
روزهایی که میآیند
به روزهایی که رفتهاند
شباهتی ندارند
و تو غوطهور خواهی شد
دریافتنِ هر دوست داشتنی
گذران یک زندگیست
سپری خواهی کرد
تو را زندگی خواهم کرد
قابل فهم نیست
زندگی خواهم کرد در چشمهایم
و در چشمهایم تو را پنهان خواهم کرد
یک روز
برای فهمیدنِ کاملِ همهچیز
خواهی نگریست
من چشمهایام را خواهم بست
و تو درخواهی یافت
ازدمیر آصف
مترجم : ابوالفضل پاشا
تو را نخواهم بخشید
دیگر همانند گذشته دلتنگات نمیشوم
حتی دیگر گاه به گاه گریه هم نمیکنم
در تمام جملاتی که نام تو در آنها جاریست
چشمانم پُر نمیشود
تقویم روزهای نیامدنت را هم دور انداختهام
کمی خستهام
کمی شکسته
کمی هم نبودنت، مرا تیره کرده است
اینکه چطور دوباره خوب خواهم شد را
هنوز یاد نگرفتهام
و اگر کسی حالم را بپرسد
تنها میگویم خوبم
اما مضطربم
فراموش کردن تو
علیرغم اینکه میلیونها بار
به حافظهام سر میزنم
و نمیتوانم چهرهات را به خاطر بیاورم
من را میترساند
دیگر آمدنت را انتظار نمیکشم
حتی دیگر از خواستهام برای آمدنت گذشتهام
اینکه از حال و روزت با خبر باشم
دیگر برایم مهم نیست
بعضی وقتها به یادت میافتم
با خود میگویم : به من چه ؟
درد من برای من کافیست
آیا به نبودنت عادت کردهام ؟
از خیال بودنت گذشتهام ؟
مضطربم
اگر عاشق کسی دیگر شوم
باور کن آن روز تا عمر دارم
تو را نخواهم بخشید
ازدمیر آصف
ترجمه : سیامک تقی زاده
این روزها چقدر زود می گذرند
تو هم نگاهی به زندگی ات بیانداز
گویی همین دیروز به دنیا آمده ایم
تازه به مدرسه رفته ایم
تازه همدیگر را دوست داشته ایم
این روزها چقدر زود می گذرند
تو هم نگاهی به زندگی ات بیانداز
گویی همین فردا همه چیز به پایان خواهد رسید
مثل این که فردا خواهیم مُرد
هنوز از زندگی سیر نشده ایم
روزهایمان هنوز تازگی دارند
مبادا کاری را به فردا موکول کنی
چون که فردایی نیست
ازدمیر آصف
ترجمه : مجتبی نهانی
دل آدمی
به هنگام بهار
زمستان را می خواهد
و به وقت زمستان
بهار را
دلتنگ می شود
برای هر آنچه که دور است
آیا باید همیشه به هم رسید ؟
بی خیال شو
بعضی چیزها وقتی که نیستند
زیبایند
ازدمیر آصف
مترجم : مجتبی نهانی
دست هایت را بده خواهم بوسید
از میانِ هزاران دست
از این خطوط ِ سفید
خواهم گذشت
دست هایت را بده
دست هایت را
تو را خواهم کشت
فرو خواهم رفت
در چشم هایت
جایی در اعماق آن
خواهم یافت
از آنجا بی تابانه
تو را صدا خواهم زد
دست هایت را
سرانجام تو را خواهم کُشت
ازدمیر آصف
ترجمه : حامد رحمتی
به تو
نخواهم گفت نرو
اگر سردت شد
بارانی ام را بردار
این ساعت ها
بهترین لحظه های روزند
کنارم بمان
به تو
نخواهم گفت نرو
اما باز
خودت می دانی
اگر دروغ می خواهی
از من نخواهی شنید
من دلت را با دروغ
نمی آزارم
به تو
نخواهم گفت نرو
اما نرو ، لاوینا
نام ات را پنهان خواهم کرد
آن قدر که حتی
تو هم نخواهی فهمید
ازدمیر آصف
مترجم : سیامک تقی زاده
عشق
نه در لبان زنان است
و نه در اندام آنان
عشق
زیر پلک های یک زن جای دارد
و او در زیر پلک هایش نگه می دارد
مرد را
زن
هر قدر هم که بشکند دلش
هیچ اشکی نمی ریزد
فقط چشمانش را می بندد محکم و سفت
و مرد
در همان جا می ماند
زن
هرگز
فراموش نمی کند
هرگز
رها نمی کند
مرد را
ازدمیر آصف
ترجمه : علیرضا شعبانی
نه کنجکاو دیدن بهشتم
نه نگران جهنم
چرا که من
هم خنده های مادرم را دیده ام
و هم گریه هایش را
ازدمیر آصف
ترجمه : سیناعباسی هولاسو
من به خاطر خنده هایش مُردم
او به مُردنم خندید
خُب
فرق داشتیم
ازدمیر آصف
مترجم : سیامک تقیزاده
چیزی که دوستش داریم
خطایش را نمی بینیم
چیزی که دوستش نداریم
دیدنش خطاست
ازدمیر آصف
مترجم : بهنود فرازمند
بعضى ها هر قدر که بروند
بیشتر مى مانند
بعضى ها هم
هر قدر که بمانند
بیشتر مى روند
ازدمیر آصف
مترجم : سیامک تقی زاده
آیا این شب است
که باعث می شود من به تو فکر کنم ؟
یا من هستم
که برای فکر کردن به تو
انتظار شب را می کشم ؟
ازدمیر آصف
مترجم. : سیامک تقی زاده