کاش قد دوست داشتنم بودم

کاش قد دوست داشتنم بودم
آنقدر که باران مى گفتى مى باریدم
سردت بود مى پوشاندم و
گرمت که مى شد
ابرى
سایه بر سرت مى شدم
آنقدر که دستم به ماه مى رسید
خواب که مى گفتى
شب مى کردم
و به آفتاب
که هر وقت که مى خواستى
صدایش مى کردم و
پنجره ات را روز مى کردم

کاش قد دوست داشتنم بودم
آن قدر که صدایم مى کردى
دستم را دراز مى کردم
دستت را دراز مى کردى
آن قدر که دوستم داشتى
مرا به نام کوچکم
صدا مى کردى

افشین صالحى

تو واقعیت دارى

تو واقعیت دارى
مثل قهوه
مثل بى خوابى
و یا شاید
خیال باشى
مثل فال
مثل خواب
تو
چه واقعیت باشى
چه خیال
کامم از نبودن تو تلخ مى شود

کامران رسول زاده

اشتباه از من بود

اشتباه از من بود
که یواشکی دوستت داشتم
که نگفتم دوستت دارم
که شرم داشتم
که ترسیدم


اشتباه از من بود

که یواشکی دوستت داشتم
گفتم مبادا بد فکر کنی
بگویی چه پرویی چه بدی
اصلن هیچ نگویی و
چپ نگاه کنی


اشتباه از من بود

که یواشکی دوستت داشتم
که رفتنت را می دیدم و کیف می‌ کردم و می‌ ماندم
که‌ برگردی
خر کیف شوم


اشتباه از من بود

که یواشکی دوستت داشتم
از من بود که بزرگ نشدم و
ندیدم بزرگ شدی
دیدم رفتی
دیدم نیامدی


اشتباه از من بود

که هنوز در اشتباهم
تو بر می‌ گردی

افشین صالحی

گاهی وقت ها

گاهی وقت ها
دلت می خواهد با یکی مهربان باشی
دوستش بداری
وَ برایش چای بریزی

گاهی وقت ها
دلت می خواهد یکی را صدا کنی
بگویی سلام
می آیی قدم بزنیم ؟

گاهی وقت ها
دلت می خواهد یکی را ببینی
شب بروی خانه بنشینی
فکر کنی
وَ کمی هم بنویسی

گاهی وقت ها
آدم چه چیزهایِ ساده ای را
ندارد

افشین صالحی


بى قیدترین عاشقِ جهانم

از بندهاى شعر
قیدها را بردار
نمى بینى ؟
دارم عاشق مى شوم
عشق که زمان و مکان سرش نمى شود
من
بى قیدترین عاشقِ جهانم

کامران رسول زاده

این روزها به آرامی دوستت دارم

این روزها
به آرامی دوستت دارم
جوری کنار تو می آیم
مبادا که ناز خوابِ شیرینت بیاشوبد
کابوس شود
و بترسد
طوری سلام می کنم
مبادا که فکر قشنگت
خش گیرد و
او را بد بیند

این روزها
به آرامی دوستت دارم
وقتی نگاهت می کنم
که حوصله‌ ات پیش کسی نباشد
حواست پرت شود
برنجد از
کسی که برایت اوست
 
این روزها
من
به آرامی دوستت دارم

افشین صالحی

لعنتی خوش شانس

لعنتی خوش شانس
مراقبش باش
حواست باشد
این که از چنگم درآوردی
معشوق تو
نیست
خودم سروده بودمش

کامران رسول زاده

تاوان عشق

غمت را به من بده
دلت را به هر‌ که می خواهی
عشق تاوان سنگینی دارد

افشین صالحی

من خسته ام عزیز

 من خسته ام عزیز

آنقدر خسته که می خواهم
در همین سطرها به خواب روم
و خواب خوب تو را واژه ، واژه
و سطر به سطر بنویسم
چرا کسی نمی فهمد
که هیچ چیزی
بیشتر از خیال تو
برایم آرامش نمی آفریند ؟
چرا کسی باور نمی کند
که شکوه آن لحظه
به تمام روزهای فردایم می ارزد ؟
چرا کسی
عاشقانه یِ صبح دم انتهای شب را
باور نمی کند ؟
چرا از من از حضور فردا
و خواب دیروز می پرسند ؟
چرا اصرار به انکار چشمهای تو دارند ؟
چرا کسی بالشی برای من
از رنگهای رویا نمی آورد
تا خواب مرا از ادامه این همه
لحظه های بدون تو باز دارد ؟

 

ادامه مطلب ...

بیا قرار بگذاریم

بیا قرار بگذاریم هر چند شنبه
در خوابی
خیالی
جایی
یک دلِ سیـر
هم را ببینیم
تو را سفید می نویسم که ازدحام تمام رنگ هاست
و عاشقانه می خوانم
عشقی که حاصل جمع تمام عاطفه هاست
گل هاى یاس را
شب ها
میان بستر خود مى پراکنم
آنگاه
تا سپیده دم
انگار با توام

افشین صالحی

تو را دوست دارم

تو را دوست دارم
بیشتر از نوشتنِ آخرین سطرِ مشق‌هایِ مدرسه
بیشتر از تقلب در امتحان
حتا بیشتر از بستنی‌ قیفی‌‌هایِ قدیم
پفک‌هایِ طعمِ پنیر

تو را بیشتر از توپ‌هایِ پلاستیکی
کوچه‌هایِ خاکی
این را که می‌دانی چه قدر بود
به خدا تو را از خوابِ نرسیده به صبح هم
بیشتر دوست دارم

بیشتر از صبح‌هایِ جمعه
عصرهایِ لواشک آلوچه
تو را از زنگ‌هایِ تفریح هم
بیشتر دوست دارم

بیشتر از خیلی
بیشتر از زیاد

من
تو را یه عالمه دوست دارم

افشین صالحی

امروز برای تو پیراهنی خریده‌ام

امروز برای تو پیراهنی خریده‌ام
لطیف وُ نرم
مثل چشم‌هایت
که تابستان به تنت نرسد
فردا برای تو شال می‌گیرم
که باد موهایت را جایی تعریف نکند
دیروز هم که دیدی
چه‌قدر برای تو ناز خریدم
حالا بخواب
می‌خواهم برای خود یک خوابِ آب‌دار بخرم
 
افشین صالحی

شوق دیدنت

تو دیگر چه جور معشوقی هستی ؟
نه دستم به تو می رسد
نه می توانم از شوق دیدنت
بال در آورم
تو
دست و بال مرا بسته‏ ای

کامران رسول زاده

وصیت

وصیت کرده ام
قلبم را
به کسی شبیه خودم بدهند
می خواهم بعد از مرگ هم
عاشقت بمانم

کامران رسول زاده

عطر گل

تو عطر کدام خوشبوترین گل جهانی 
که هر کجا می نویسمت
شکوفه می دهی ؟ 

کامران رسول زاده