تا زنده ام رهایم نکن

تن پوشی ندارم به غیر ازدستهایت
تمام تنم را بپوشان
رهایم نکن
این عریانی بدون دستهای تو حرام است
معصیتی ست که مجازاتش مرگ است
تمام تنم را بپوشان
موهایم
تنم
پاهایم
نمی خواهم چشمان نامحرمی تنم را ببیند
خودت را درون من بیانداز
به اندامم در آمیز
تا زنده ام رهایم نکن
تن پوشی ندارم
این عریانی معصیتی ست که مجازاتش مرگ است 

جماته حداد
مترجم : بابک شاکر

فریب

برای امشب سیبی گاز زده ام
مرا به زمین نخواهند برد
در ملکوت خواندم نوشته بود جهنم را به من خواهند داد
من اما گاز زدم واینبار فریب تو را خوردم
چه باشکوه فریب تورا خوردم
حالا نوبت توست
تو باید گاز بزنی این سیب شیرین را
نترس
بهشت را به تو خواهم داد
من مثل توشیطان نیستم
بهشتی که گرم است وآتشین
بهشتی که عمق دارد
وتو را با خودش خواهد برد
بیا گاز بزن این سیبهای لعنتی را
که دردست گرفته ای ومی چرخانی
من را به جهنم خواهند برد
وتو بهشتی خواهی بود
ازهمین لحظه ی ناب

جماته حداد
مترجم : بابک شاکر

من زندانی بند توام

من زندانی بند توأم
من افتخارمی کنم به زیستن دراین تن
دراین تن دموکراسی حرام است
آزادی بیان معنایی ندارد
بند و حبس و مرگ موهبت الهی ست
دراین تن
همه قیام کردند
و به تو اقتدا می کنند
این خودکامه گی ضرورت است

جمانة حداد
مترجم : بابک شاکر

عشق جهنمی

به عاقبت بهشت بدبینم
جایی که قرار نیست عاشق باشی
و هرکس مقدراست خودش نباشد
این جهنم است
جایی که اندامی نباشد
جایی که مردانی بازوی مقدس ندارند
جایی که تورا در آغوش نمی گیرند
مرا یه جهنم ببرید
گرمایش تب عشق می آورد
شاید عاشق شکنجه گر خود شدم

جمانة حداد
مترجم : بابک شاکر

جهان زنانه

همه مردان به راحتی خواب می روند
این خلقت ایشان است
در خواب انقلاب می کنند
در خواب کودتا می کنند
در خواب برهنه می شوند
و با زیباترین زنها هم خوابه می شوند
واینگونه جهان مردانه را آشوب فرا کرفته
جهان زنان لب دارد
لبی که آغاز نوشیدنی مقدس است
لبی که اعلامیه جهانی عاشقی ست
چشمان زن بیدار است
به سینه هایش ناقوس عبادت آویخته است
جهان زنانه خواب ندارد
جهنم است
گرم و سوزان
جهان زنانه کبوتر های سفید دارد

جمانة حداد
ترجمه : بابک شاکر

زبان مرا یاد بگیر

زبان مرا یاد بگیر
زبان من عربی نیست
عبری نیست
حتی انگلیسی یا فرانسه
زبان من غربت و تنهایی من است
زبان من اندام مهتاب زده ام
زبانی که با آن می بوسمت
برهنه ات می کنم
در آغوشت می گیرم
و به اتفاق جهان ، تمامت می کنم
زبان من از آن مردی ست که گنگ می شود
می بیند و مسخ می شود
می میرد و محو می شود

جمانة حداد
مترجم : بابک شاکر

به من ایمان بیاور

به من ایمان بیاور
در یک لحظه میتوانم
تنها یک لحظه
خورشید را به آغوشت بیاورم
و ماه را به اتاقت
به من ایمان بیاور
معجزه من
آغوش زنی است به طعم دریاها
چیزی که هیچ بهشتی ندارد

جمانه حداد شاعر لبنانی
مترجم : بابک شاکر

چه سکوت زیبایی دارد امشب

چه سکوت زیبایی دارد امشب
به من دست بزن
بگذار پیراهنم بریزد زیر پاهایت
به من دست بزن
بگزارخیس اشکهایت شود تنم
از این باغ پر از انگور
جامهای سرشار از شراب ناب
یک جرعه بنوش
شاید دراین دریای مست شناور شدی امشب
چه سکوت آرامی دارد امشب
ودستهای تو
گرداگرد پشتم لمس می شود
اززبانت غفلت نکن
این آغوش بی رمز زبانت باز نمی شود

جمانه حداد
مترجم : بابک شاکر