جادوی صدا

تو را نخستین بار
از رادیوی دو موجِ آیوا شنیدم
در پادگانِ شفیع خانی اندیمشک
که آمدی و همه ی موجها را به هم ریختی
ازآن روز
رادیو به لکنتی ابدی افتاد
و من ، سرگشته ی صدای تو
تا قله های برفیِ دربندیخان
پل زدم
تا از بی سیم ها
اسم رمزِ تو را بشنوم

نمی دانم
شاید تقدیر برآن بود
تا دوباره صدایت لابلای موجها گم شود
ومن به دریا بزنم
شاید مخترعانِ جهان
دنبالِ کشف صدای تو بودند
که صداسنج را ساختند
شاید ارشمیدس
فرمول صدای تو را کشف کرد و گفت
یافتم ، یافتم
شاید مارکنی هم
دنبال تکثیر صدای تو بود
تا آن را از رادیوهای جهان بشنود

تو حریمِ خصوصی همه ی شاعرانی
که قطارِ زمان را گوش می خوابانند
و فریفته ی توازن صدا می شوند

همه ی موجها را می گردم
همه ی فرکانس ها را ، همه ی ایستگاهها را
پس صدای تو روی کدام موج
روی کدام دقیقه
روی کدام درجه پخش می شود ؟
خسته نمی شوم زیرا که جستجوی من
به سلولهای صدای تو خواهد رسید

می خواهم ایستگاهِ رادیویی خصوصی برپا کنم
و تمام شبانه روز از تو بگویم
رادیویی که برنامه هایش کلمات تو
موسیقی آن ، زنگ صدای تو
و افکت آن ، صدای نفس هایت باشد

یدالله گودرزی