دلایلی برای عشق نیست

دلایلی برای عشق نیست
من ترا دوست می دارم چون ترا دوست دارم
و نیازی نیست که دلداده باشی
و همیشه باید بتوانی که آن باشی
من ترا دوست می دارم چون ترا دوست دارم
عشق وضعیت فیض است
و با عشق چیزی از کف نمی رود
عشق شطرنج لطف است
بذری است که در طوفان کشت می شود
میان آبشاران و در کسوف آفتاب
عشق قاموس واژگان را آتش می زند
و به طرز قاعده مندی متغیر است
من ترا دوست می دارم چون ترا دوست دارم
اندک یا بسیار برای همدیگر
آنچه که دوست داشته می شوند کنار هم قرار نمی گیرند
چون عشق ، عشق است و دیگر هیچ
سرخوش و کله شق در یک حالت
عشق آغاز مرگ است
و سپس بر مرگ فائق آمدن
چون در هر لحظه ی عشق
قربانیان بیشتری گرفته می شوند

کارلوس دِروموند دِ آندراده
ترجمه  : ابوذر کردی

بیداری ، زندگی

چگونه بی‌درد بیدار شوم ؟
بی‌دلهره آغاز کنم ؟
رؤیایم مرا به سرزمینی برد
که در آن زندگی وجود ندارد
و من می‌مانم
بی روح
بی‌احساس

چگونه تکرار کنم ؟
روزها را از پس دیگری
افسانه‌ی ناتمامم را
چگونه تحمل کنم ؟
تصویر رنج‌های فردا را
با دشواری‌های امروز ؟

چگونه مراقب خود باشم ؟
با زخم‌هایی که سر باز می‌کنند
و حادثه‌ها
دلیل این زخم‌ها
همیشه در من زنده می‌مانند
حادثه‌هایی شبیه زمین
شبیه دیوانه‌گی کبود زمین
و زخم دیگری که بر خود روا داشته‌ام
هر ساعت شکنجه می‌کند
بی‌گناهی را که دیگر من نیستم

کسی پاسخ نمی‌دهد
زندگی بی‌رحم است

کارلوس دروموند د آندراده
مترجم : الهام عسگری

زندگی بی رحم است

چگونه بی درد بیدار شوم ؟
بی دلهره آغاز کنم ؟
رؤیایم مرا به سرزمینی برد
که در آن زندگی وجود ندارد
و من می مانم
بی روح
بی احساس

چگونه تکرار کنم ؟
روزها را از پس دیگری
افسانه ی ناتمامم را
چگونه تحمل کنم ؟
تصویر رنج های فردا را
با دشواری های امروز ؟

چگونه مراقب خود باشم ؟
با زخم هایی که سر باز می کنند
و حادثه ها
دلیل این زخم ها
همیشه در من زنده می مانند
حادثه هایی شبیه زمین
شبیه دیوانگی کبود زمین
و زخم دیگری که بر خود روا داشته ام
هر ساعت شکنجه می کند
بی گناهی را که دیگر من نیستم

کسی پاسخ نمی دهد
زندگی بی رحم است

کارلوس دروموند دِآندراده
ترجمه : الهام عسکری