زندگی بی رحم است

چگونه بی درد بیدار شوم ؟
بی دلهره آغاز کنم ؟
رؤیایم مرا به سرزمینی برد
که در آن زندگی وجود ندارد
و من می مانم
بی روح
بی احساس

چگونه تکرار کنم ؟
روزها را از پس دیگری
افسانه ی ناتمامم را
چگونه تحمل کنم ؟
تصویر رنج های فردا را
با دشواری های امروز ؟

چگونه مراقب خود باشم ؟
با زخم هایی که سر باز می کنند
و حادثه ها
دلیل این زخم ها
همیشه در من زنده می مانند
حادثه هایی شبیه زمین
شبیه دیوانگی کبود زمین
و زخم دیگری که بر خود روا داشته ام
هر ساعت شکنجه می کند
بی گناهی را که دیگر من نیستم

کسی پاسخ نمی دهد
زندگی بی رحم است

کارلوس دروموند دِآندراده
ترجمه : الهام عسکری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.