ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
این قلمها ، این کاغذها ، این تنهاییها
و این لحظههای شاعرانه
همگی
همگی پریشان چشمان تواند
آن چشمها که دورند از من
دور مثل آسمان
دور مثل خورشید و ماه و ستاره
دور ، چنان دور
که درست درون چشمانام ایستادهاند
با تمامی زیباییهایشان
چشمانات ماهیای درخشاناند
نگاهات شرابی تابان
من به اندازهی تمامی آرزوها
اینها را آرزومندم
چشمانات که سفیدیاش پنبهپنبه لبخند است
نگاهی کرده، خمیازه میکشم
و سیاهیاش به اندازهی دنیایام سیاه
نگاهی کرده ، هیجان زده شده ، میمیرم
دیگر بیش از این نمیتوانم ستایشات کنم ای سیاه چشمام
چشمانات پیر مقدس مناند
که در برابرش کوچک میشوند شعرهایام
اکنون از همه چیز به تنگ آمدهام
میروم به سمت چشمانات
مرا در دریای خودن بگردان
دریاها از هر سو مرا خواهند رقصاند
سپس به جاهای دیگری از خودشان میبرند
صداهای بسیار جدیدی پیدا میکنم در دریا
رنگهای بسیار جدیدی
بوهای بسیار جدیدی
آه مرا در دریای خودت بگردان
در آن لحظه باور کن
مرا پروای آن نیست
که چشمانام را درآورده به چشمانات بدهم
آه ای یار ، ای یار ، ای یار
تا زمانی که نگاههای تو هست
من به بودن تلاش میکنم
کیان خیاو شاعر آذربایجان
مترجم : کیومرث نظامیان