صدای تو

خلوتی
گوشه‌ای
دنجی
و ماوایی
در قلبم پنهان است
و صدای تو
تنها صدای تو بدانجا می‌رسد

عزیزحاجی علیاری

پاییز در راه است

پاییز در راه است
اگر بدانی
چه کلماتی
برای زوال برگها
وخیابان‌های زرد و خیس
برای نیمکت‌های منتظر
و آفتاب مورب
برای حزنِ تو و تنهایی کوچکت
و اشتیاقت برای دیدنِ اولین باران
کنار گذاشته ام ؟

اگر بدانی
خزان که پشت پنجره‌ات بایستد
انارها که ترک بخورند
یلدا که دستش به گیسوی بلندِ تو برسد
برایت چه شعرها خواهم‌گفت ؟
چه شعرها خواهم‌گفت ؟

چرا که
من در پاییز شاعرترم
تو در پاییز زیباتری

عزیز حاجی علیاری