پاییز

پاییز، پاییز
عروس کاکل طلایی
من دل آزرده ، تو دل رنجیده
در غم و اندوه ، هردو همدردیم
من اشک هستم ، تو هم بارانی  
من نفس هستم ، تو باد سردی
من دلی پر اشک ، تو ابری گریان

پاییز، پاییز
سینه لخت و عور
من دل آزرده ، تو دل رنجیده
هر دو با همیم
آنگاه که گلی پژمرده شود
ما هم می گرییم
چون درختی را از بن و ریشه جدا می کنند
ما هم می گرییم
پرندگان هم تا کوچ می کنند
ما  هی می گرییم
 
گریه بکن تو
سرشک ها را
نمی زداییم
هرگز و هرگز
پاییز   
پاییز

عبدالله گوران شاعر کرد عراقی
ترجمه : بابک صحرانورد