گمان نکن تنهایی عذابم داد

گمان نکن تنهایی عذابم داد
به سرزمین دیگری رفتم
به سرزمینی که عاشق نداشت
از زمینش تنها شراب می جوشید
ازدرختانش سیگار
فکرکرده ای می میرم درنبودنت ؟
فکرکرده ای تنها آغوش تو را دارم ؟
همان شب سفرکردم به سرزمین دیگری
سرزمینی سفید سفید
دربستری ازاشک های زلال
درآغوش فرشته ای رفتم همان شب
چشمانم را بستم که صبح را نبینم در آغوشش
او که مثل تو نبود
مرا با خود برد
وهیچ وقت رهایم نمی کند
فکر کرده ای برمی گردم ؟

ایمان مرسال شاعر مصری
مترجم : بابک شاکر

گمان نکن تنهایی عذابم داد

گمان نکن تنهایی عذابم داد
به سرزمین دیگری رفتم
به سرزمینی که عاشق نداشت
از زمینش تنها شراب می جوشید
از درختانش سیگار
فکر کرده ای می میرم درنبودنت
فکر کرده ای تنها آغوش تو را دارم
همان شب سفرکردم به سرزمین دیگری
سرزمینی سفید سفید
در بستری از اشکهای زلال
در آغوش فرشته ای رفتم همان شب
چشمانم را بستم که صبح را نبینم در آغوشش
او که مثل تو نبود
مرا با خود برد
و هیچ وقت رهایم نمی کند
فکر کرده ای برمی گردم ؟

ایمان مرسال شاعر مصری
مترجم : بابک شاکر