تنها دوست داشتن وجود دارد

چیزی به‌ نام جدایی
وجود ندارد
این دروغ ماست
تنها دوست داشتن وجود دارد
دل‌تنگی وجود دارد
انتظار وجود دارد

امید یاشار اوغوزجان
مترجم : علی‌رضا شعبانی

آینه


فقط چشمهایم شبیه خودم مانده
و نگاه های غم آلودم
نشد آنچه که فکر می کردم
در آینه ها من هستم
دروغ نیست تغییر کردنم
تغییر کرده ام
حالاهر ترانه ای مرا می گریاند
این زمان نیست که انسان را دیوانه می کند
بلکه تلخی فراموش نکردن است
زمان است که
از میان دستانم پر کشید و رفت
وقتی که هنوز رویاهایم نمرده بودند
زمان است که
حکمرانی می کند بر افکارم
چه کسی می داند الان
اولین عشقم در کدام سوی زمین است
اول مرگ خاطراتم را با خود برد
در آینه ی زمان مرگ خود را دیدم

امید یاشار اوغوزجان
مترجم : پونه شاهی

تو نمی‌دانی عشق چیست

تو نمی‌دانی ماسه چیست 
دریا را ندیده‌ای که
ببند چشم‌هایت را به زمان بیندیش
دریا در یک چشم تو
و ماسه در چشم دیگر توست

تو نمی‌دانی سنگ چیست
از کوهی بالا نرفته‌ای که
برو به‌سمت درستی‌های هر چند کوچک
کوه زیر یک پای تو
سنگ زیر پای دیگر تو

تو نمی‌دانی خاکستر چیست
آتشی نسوزانده‌‌ای که
دراز کن دستهای‌ات را به‌سوی آسمان
در دستی آتش
در دستی خاکستر

تو نمی‌دانی خون چیست
نه مرده بودی و نه کشته
بخواب بر روی زمین بدین‌گونه که
مرگ در یک طرف تو
و خون در  طرف دیگر تو

تو نمی‌دانی عشق چیست
مرا دوست نداشتی که
گریه کن تا جایی که می‌توانی
تمام زیبایی‌ها در توست
و عشق در من

امید یاشار اوغوزجان
مترجم : پونه شاهی

فراموشم نکن

روزی فرا می‌رسد که انسان فراموش می‌کند
حتی دوست داشتنی‌ترین خاطره‌ها را
اقلا تو هر شب با صدای خسته
وقتی عقربه روی ساعت دوازده ایستاد
فراموشم نکن

زیرا من هر شب در آن ساعت
با تو زندگی کرده ، به تو فکر می‌کنم
در خیالم ، پریشان حال قدم می‌زنم
تو هم جایی که تاریکی سکوت می‌کند
فراموشم نکن

در آن ساعت خنده‌ات پاشیده می‌شود
مثل یک مشت آب بر تنم ،‌ ای عشقم
و در سرت باد شیدا
اگر روزی دیوانه وار وزید
فراموشم نکن

بر پایم چارق ، به دستم عصا
به خاطر تو در این راه‌ها آواره‌ام
بعد از سال‌ها بازگشت‌ام به سویت
در روز قیامت هم باشد
فراموشم نکن

اگر هنوز لباس سبزت را داشته باشی
روزی برایم بپوشش
شبنم روی میخک صورتی توی گلدان
و پرنده خسته را در باغچه اگر دیدی
فراموشم نکن

روزی که با دردی بزرگ گُر می‌گیرم
در آن دوردست‌ها هم که باشی بیا
به سوی مردی که تا ابد دوستت دارد بیا
قول بده روزی هم که نباشم
فراموشم نکنی

امید یاشار اوغوزجان

مترجم : مجتبی نهانی

مرا‌‌ رها نکن عزیزم

مرا‌‌ رها نکن عزیزم
تحمّل رفتنت را ندارم

با اشک‌های حسرتم
نمی‌توانم خودم را تسکین دهم

می‌گویی باز می‌گردم اما
تقدیر را باور ندارم

با خاطراتی که برایم باقی گذاشتی
من، بی‌تو نمی‌توام زندگی کنم

امید یاشار اوغوزجان
مترجم : مجتبی نهانی