ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
کوشیدم تو را از خاک حافظهام ریشه کن کنم
اما دیدم در تار و پودم تنیدهای
همچون خزه دریایی
کوشیدم بوی تو را
از سلولهای پوستم بیرون کنم
پوستم کنده شد
اما تو بیرون نشدی
کوشیدم تو را به آخر دنیا تبعید کنم
چمدانهایت را آماده کردم
برایت بلیط سفر خریدم
در اولین ردیف کشتی برایت جا رزرو کردم
وقتی کشتی حرکت کرد
اشک در چشمانم حلقه زد
تازه فهمیدم در اسکلهام
تازه فهمیدم آنکه به تبعید میرود منم
نه تو
آقای من
همه چیز را میتوان محو و نابود کرد
مگر اثر انگشتهای تو که بر زنانگیام
حک شده است
سعاد الصباح
همهی دینها
از طریق ارث به ما میرسند
مگر عشق
زیرا عشق
تنها دینیست
که پیامبرانش را خود
میآفریند
سعاد الصباح
چون عشق
شرمندگیای درجه سه است
و زن
شهروندی درجه سه است
و مجموعههای شعر
کتابهای درجه سهاند
به همین دلیل ما را
مردم جهان سوم مینامند
سعاد الصباح
همه ی شهرهای دنیا
در نقشه ی جغرافیا
به نظرم نقطه های خیالی اند
مگر یک شهر
شهری که در آن عاشق ات شدم
شهری که بعد از تو وطنم شد
سعاد الصباح
اصلا مهم نیست که بگویی
تو را دوست دارم
مهم این است که بدانم
چگونه مرا دوست داری
سعاد الصباح
اگر خود را
از قله جهان
پرت کنم
تا از افیون عشق تو رهایی یابم
باز هم مردم مرا
افتاده بر دست های تو
خواهند دید
سعاد الصباح
ممکن است به گیوتینی تبدیل شوند
دوستانم
قصدم این بود که برای شما بازگو کنم
همین امشب چیزی از شعر عاشقانه را
برای اینکه زن در همه زمانه ها
از هر نوع که بوده است
از هررنگ که باشد
سرش گیج می رفته است در برابر حرف عشق
قصدم این بود که شما رو بدزدم برای چند ثانیه
از کشور شن به کشور علف
قصدم این بود که برای شما بازگو کنم
چیزی از موسیقی قلب را
اما در زمانه عرب
نبض قلب هم متوقف می شود
جهان پیشینم را انکارمیکنم
جهان تازه ام را دوست نمیدارم
پس گریزگاه کجاست
اگر چشمانت سرنوشت من نباشد ؟
سعاد الصباح