نامه های عاشقانه قدیمی ام

 ناگهان به ذهنم رسید
که امشب
نامه های عاشقانه قدیمی ام را باز کنم
و دوباره بخوانم
نمی دانستم که با آتش بازی می کنم
و گورم را با دستهایم باز می کنم
دقیقه ای نگذشته بود از خواندن
که انگشتهایم سوختند
بعد از دو دقیقه
چراغی که با نور آن نامه را می خواندم ،سوخت
بعد از سه دقیقه
پتوی رختخوابم آتش گرفت و لباس خوابم
و از من چیزی جز تلی از خاکستر نماند
نمی دانستم که نامه های عاشقانه
ممکن است به بمبهای ساعتی تبدیل شوند
و اگر به آنها دست بزنم منفجر می شوند
نمی دانستم که عبارتهای عاشقانه

ممکن است به گیوتینی تبدیل شوند


 نمی دانستم که انسان
با خواندن نامه عاشقانه
می تواند زندگی کند
واگر دوباره آنها را بخواند
ممکن است بمیرد
عجب حماقتی مر تکب شدم
برداشتن سر پوش آتشفشان
آتشفشانی که
سالها خاموش است
وارد عجیب ماجرا جویی شده ام
هنگامی که غول را از چراغ جادویش بیرون آوردم
تمام وسایل اتاقم را نابود کرد
النگو ها و اوراق و کتابهایم را
ووسایل تزئینیم را
و مرا یک لقمه گاز زد
چون سیب .
آیا ممکن است زنی با نامه های عاشقانه اش
خود کشی کند
آیا ممکن است که با اراده خویش
خود را زیر چرخ اتوموبیل ها بیندازد
حروف افسونگر
و کلمات جنون آمیز

آیا ممکن است با خونسردی تمام
خود را بکشد
غرق کند در دریایی از مداد آبی
این همان کاریست که
امشب من انجام دادم
و آتش را بر ذهنم گشودم
و شیطان را از خوابش بیدارکردم
ای پنهان آشکار

در زمان و مکان
خواندن نامه ام بعد از گذشت سالها از رفتنت
قتلگاه حقیقی است
و این منم که از تجربه خون آلودم
بیرون می آیم چنان مرغی سرکنده

سعاد الصباح

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.