عقل و قلب

در یک جیب پالتو ام مرگ و
در جیب دیگرش زندگی را گذاشتم

در یک جیب شادی و در جیب دیگر غم
در یکی به سراغم آمدن
و در دیگری از من فرار کردنت را

در یک جیب پالتو ام شجاعت
و در جیب دیگر ترس را گذاشتم
یک طرف دوستانم و یک طرف دشمنانم را

چقدر چیزهای دوست داشتنی
و نفرت انگیز در این دنیا وجود دارد

در یک جیب پالتو ام عقلم را
و در جیب دیگر قلبم را گذاشتم
اینگونه بود که توانستم قدم بزنم

احمد ارهان
ترجمه : کیوان روان بخش

بیدار شو دلم

بیدار شو دلم
زمان جدایی فرا رسید
باد سیلی می‌زند
بر تن لرزانم
شب‌ها بلند هستند ؟
یا من فقیرم ؟
که با نان و شعر و شراب
روزگار می‌گذرانم

بیدار شو دلم
زمان جدایی فرا رسید
بگذار مرگ هم بمیرد
و من آخرین مرده باشم
کوچه مانند یک گره
به دور گردنم پیچیده است
آنان که اشتباه زندگی کردند ، درست خواهند مرد
این است قانون من

احمد ارهان
ترجمه : کیوان روان بخش