دوباره به اینجا برنگرد

حالا که مثل پاییز می‌روی
مثل دُرناها
دوباره به این‌جا برنگرد
برو و مثل برف
در قله‌ها زندگی کن
اما به باران و سیل
بدل نشو که برگردی
بیهوده سال‌ها با تو زیستم
رفتی و این سیم‌ها بدون نغمه ماندند

نمی‌گویم که زندگی‌ام تباه شد
دیگر به این سیم‌های غم‌انگیز برنگرد
تو مثل مه بودی در زندگی‌ام
و حالا سفیدی موهایم شده‌ای
لااقل بیا مثل من زندگی کن
و برنگرد
به طرف گلی که آن را بوییده
و دور انداخته‌ای

نصرت کسمنلی
مترجم : رسول یونان

نظرات 1 + ارسال نظر
محمد خندان دوشنبه 13 دی 1400 ساعت 23:25

سلام دوست بزرگوارم من شش سال است شعر می نویسم اول شعر فارسی می نوشتم چون زبان مادری من ترکی هست شروع کردم به نوشتن ترکی تجربه زیادی ندارم ولی از شعر حیدر بابای شهریار که ترجمه شده چندین بار خوندم ولی با ترجمه روح شعر از بین می رود شعر به هر زبانی نوشه شود ترجمه آن به زبانی دیگر دلنشین نخواهد بود این نظر شخصی من هست واژه های که شاعر بکار می برد امکان ندارد در ترجمه آنقدر دلنشین باشد که خواننده لذت ببردمثلا...حیدر بابا ایلدیرم لار شاخاندا ...سئللر سولار شاقلدیب آخاندا...خوب معلومه هر واژهای پیدا کنید در فارسی اینقدر دلنشین نخواهد بود وبرعکس شعر فارسی هم همینطور این فقط نظر شخصی من هست درود.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.