الهه

بیست سال بیهوده در تبعیدگاه
به انتطارت نشستم
تا این که تو را در وطن یافتم
ای الهه ، ای کبوتر مقدس
تو تبعیدگاه و وطن منی
و قصیده ی منتظرم
هر گاه تو را می ‌بینم
زندگی در رگ‌ هایم جاری می‌ شود
و آن گاه که نهان می شوی
آتش و ابر و آذرخش و باران
در قلبم خاموش می ‌شوند
ای الهه‌ ای که همه‌ ی الهه ‌هایم را
فرمان بر خود ساخت
و چونان ملکه ‌ای
بر تخت شاهی آن ها تکیه زد
به تو ایمان آوردم
و به واژه ‌هایت
و عاشقانه ‌هایت
که در سطورشان
خورشید عالمتاب را دیدم که از نو متولد می‌ شود

عبدالوهاب البیاتی شاعر عراقی
مترجم : محمد جواد مدحجی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.