ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
حتی خیال و رؤیا هم
برای آن که پنهانی دیده شود
در انتظارِ شب میمانَد
و تو ای معشوقِ پنهانیِ من
در قلبِ من
و در پنهانترین نقطه از وجودِ من جای داری
هیچکسی ایکاش که از غمگین بودنام باخبر نشود
من این احساس را به سانِ مرگِ خود
به اینسو به آنسو میبَرَم
و در پنهانترین خلوتگاهِ زندهگیِ من
جایی پنهان وجود دارد
که معشوقِ من در آنجا خوابیده است
معشوقِ پنهانیِ من
به سانِ دلتنگیام
که جانِ مرا تسخیر میکند
و نیز به اندازهی زندگی دردناک است
ولی با تمامیِ اینها
در ژرفای نیستی
برای معشوقِ پنهانیِ خود دلتنگام
آتاول بهرام اوغلو
مترجم : ابوالفضل پاشا