محبوبم شما را در خواب دیدم

محبوبم
شما را در خواب دیدم
‌سر و قد
صنوبر قامت و ماه طلعت

نزدیک‌تر شدم
ماه شده بودید
با آن لباسی که از نور بر تن داشتید
آمدید و رفتید
دور شدید و جای قدم‌هاتان سبز شد
با گل‌های صورتی
هر کدام یکی این هوا

محبوبم
من هم عازم شما بودم
ولی افسوس همچنان گلیم من کوچک است

به خویشتن گفتم
مبادا که پا از گِلیمت فراتر بگذاری

تا این گلیم و این قدم‌ها و این اشتیاق است
به شما نمی‌رسم

محمد صالح علاء

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.