دوستت دارم

دوستت دارم
بی نفس
بلاانقطاع
بی آن که حتّی پلک بزنم
یا فکر کنم
دوستت دارم بی آن که بدانم
وقت دوست داشتنت
وضعیت حیاتی بدنم
زندگی را نشان می دهد
یا همین مرگ را
که هر روز
می میرم برای تو

کامران رسول زاده

نظرات 1 + ارسال نظر
منیژه چهارشنبه 14 آبان 1399 ساعت 19:19 http://moocheshetg.mihanblog.com/

دست کوتاه من و دامن آن سرو بلند
سایه ی سوخته دل این طمع خام مبند

دولت وصل تو ای ماه نصیب که شود
تا از آن چشم خورد باده و زان لب گل قند

خوش تر از نقش توام نیست در ایینه ی چشم
چشم بد دور ، زهی نقش و زهی نقش پسند

خلوت خاطر ما را به شکایت مشکن
که من از وی شدم ای دل به خیالی خرسند

من دیوانه که صد سلسله بگسیخته ام
تا سر زلف تو باشد نکشم سر ز کمند

قصه ی عشق من آوازه به افلک رساند
همچو حسن تو که صد فتنه در آفاق افکند

سایه از ناز و طرب سر به فلک خواهم سود
اگر افتد به سرم سایه ی آن سرو بلند

" هوشنگ ابتهاج "

**********

سلام و عرض ادب

چون همیشه اشعار انتخابی نابِ ناب

موفق و پیروز باشید

سپاس از همراهی صمیمانه تون و غزل زیبایی که نوشتید دوست گرامی
درود بر شما که شعرها را با مهر می خوانید
شاد و سلامت باشید
با مهر
احمد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.