دارم میروم

دارم میروم
و دوست دارم فکر کنم کسی‌ دلش برایم تنگ می‌‌شود
که هر بار چمدانم را باز و بسته کنم
کسی‌ هست دلش بلرزد
کسی‌  دعا کند ساعتِ این هوس همین امشب بخوابد
دعا کند  یک بارِ دیگر جا بمانم
جا بمانم از خودم
از این سفر‌های نابهنگام
از این بدرود‌های پر درد و خاموش
دعا کند گذر نامه ام اعتباری نداشته باشد
دعا کند خودم، برای این سرزمین اعتباری نداشته باشم
که سربازی جلویم را بگیرد و بگوید آخرِ خط همین جاست

دارم میروم
فرار از بی‌ کسی‌ به بی‌ کسی‌
از بی‌ آغوشی به بی‌ آغوشی
 از تنهایی‌ به تاریکی‌
 از تاریکی‌ به تنهایی
از خالی‌ِ روزها به روز‌های خالی‌

دارم میروم
و می‌دانم دلم برای هر ذره ی این خاک تنگ می‌‌شود
گریزِ ناگزیر از این مرز به یک خاکِ بیگانه
گریزِ مکرر خودم از خودم ، به یک دیوانه

نیکی‌ فیروزکوهی

نظرات 2 + ارسال نظر
زهرانصیری دوشنبه 19 شهریور 1397 ساعت 20:03

اگرروزی برم..قطعااین متن حال من خواهدبود!بازهم عالی!

ممنونم از توجه شما
شادباشید
با مهر
احمد

ناهید دوشنبه 12 شهریور 1397 ساعت 21:05 http://tabicaran.blogfa.com/

چه حِــس خوبیســت ...؟
لمَـــس "نفس"هایـــت ...!
وقتی ، گم میشــوی ....

در آغوشـــم ....

و تا انتهای خواسـتنت میروم ...!
چه حِـــس بدیست وقـــتی ...؟
از این رویا بیدار میشـــوم ...!!!




سهیل جلالی

از سَر ‌نمی‌اُفتی
چون خاطره‌ی اولین دیدار
از چشم ‌نمی‌اُفتی
مانند قطره‌ی اشکی از ذوقِ اولین بوسه
از لب ‌‌نمی‌اُفتی
مانند اولین شعرِ ناب
اینَک تو را
اولین عشق خواهم نامید
به حُرمتِ نامِ مُقدَست
که‌‌ چون ترانه‌ای قدیمی با عطرِ باران
سالها ‌مرور‌ خواهی شد
هر بار زیباتر
هر بار عاشقانه‌‌تراینک تو را آخرین اُمید خواهم خواند
چون ترانه‌ی آزادی
بر لبِ آخرین زندانیِ این مَحبس!

حامد نیازی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.