صبح را در آغوش گرفتم

صبح را در آغوش گرفتم
دست‌هایم خیابان نخستین تابش آفتاب شدند و
معبری برای چشمان تو
دهان کوه را بوسیدم
لبانم چشمه‌ای شدند و
زمزمه‌هایت از نو درخشیدند
سرم را به روی پای شب گذاشتم و
خواب‌هایم آیینه‌ی شعر شد و
زیبایی ترا در آن دیدند
عشق مرا به تو دیدند

شیرکو بیکس

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.