دل من پیرو عشق است و من اندر پی دل

این چه داغی است که از عشق تو بر جان من است
وین چه دردی است که سرمایه درمان من است

زلف و رخسار تو کفر آمد و ایمان ، با هم
آن چه کفری است که سرمایه ایمان من است ؟

می‌دهم جان و به صد جان ، ندهم یک ذره
خاک پای تو که سر چشمه حیوان من است

رسم عشاق وفا خوی بتان ، بد عهدی است
این حکایت نه به عهد تو و دوران من است

بر دل پاک تو حاشا نبود ، خاشاکی
خارو خاشاک جفایت ، گل و ریحان من است

دل محزونم از و ، یوسف جان را می‌جست
زیر لب گفت ، که در چاه ز نخدان من است

گره موی تو بندی است که بر پای دل است
برقع روی تو ، باری است که بر جان من است

شیخ می‌گویدم از دست مده سلمان دل
دل من شیخ برانی که به فرمان من است

دل من پیرو عشق است و من اندر پی دل
عشق ، سلطان دل و دل شده سلطان من است

سلمان ساوجی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.