محبوب من

محبوب من بعد از تو گیجم بی قرارم خالی ام منگم
بردار بستی از چه خواهد شد چه خواهم کرد آونگم
 
سازی غریبم من که در هر پرده ام هر زخمه بنوازد
لحن همایون تو می آید برون از ضرب و آهنگم
 
تو جرأت رو کردن خود را به من بخشیده ای ورنه
آیینه ای پنهان درون خویشتن از وحشت سنگم
 
صلح است عشق اما اگر پای تو روزی در میان باشد
با چنگ و با دندان برای حفظ تو با هر که می جنگم
 
حود را به سویت می کشانم گام گام و سنگ سنگ اما
توفان جدا می افکند با یک نهیب از تو به فرسنگم
 
در اشک و در لبخند و سوک و سور رنگ اصلی ام عشق است
من آسمانم در طلوع و در غروب آبی است پیرنگم
 
از وقت و روز و فصل عصر و جمعه و پاییز دلتنگند
و بی تو من مانند عصر جمعه ی پاییز دلتنگم

حسین منزوی

به بهانه تولد زنده یاد حسین منزوی

مرا مست کردی ، شرابی مگر ؟
گرفتی مرا ، شعر نابی مگر ؟

گرفتم سراغ تو را از نسیم
گل نو رس من ، گلابی مگر ؟

به سوی تو می آیم اما دریغ
مرا می فریبی ، سرابی مگر ؟

رهاندی مرا از غم تشنگی
چه سبزم به یاد تو ، آبی مگر ؟

ز برق نگاهت چنان برف کوه
دلم آب شد ، آفتابی مگر ؟

به جان من خسته آرامشی
دل آسوده ام با تو ، خوابی مگر ؟

غم بی تو بودن ، مرا پیر کرد
مشو دور از من ، شبابی مگر ؟

حسین منزوی