مرثیه خوانی نیمه شب

وقتی من و تو را به خاک بسپارند
هر دو سرد و بی حس
و چهره هامان پوشیده در نقاب
روگرفته از هم
چقدر تنها خواهیم بود
چه کنیم ؟
به راستی چه باید بکنیم
تو بی من
و من بی تو ؟


نمی توانم تاب بیاورم

که تو قبل از من بمیری
و نه می توانم اشکهای تو را به خاطر مرگ خویش مجسم کنم
ما چه تنهاییم
چه می توان کرد
تا یک تن شویم ؟
تو و من
و من با تو ؟

هارولد مونرو