داستان یک زندگی

نمی‌خواهم بر لب‌هایت بمانم
در لاله‌ی گوش‌ات سنگر بگیرم
و در جنگل موهایت سرگردان شوم

و نه از کوه بینی‌ات اسکی کنم
در سرپناه مژه‌هایت قهوه بنوشم
و در آبی چشمان‌ات دست‌وپا بزنم

حتی بر گونه‌هایت برقص‌ام
از زبان‌ات شیرجه بزنم و بر دندان‌هایت
فرود بیایم
یا در آب بزاق بروم

اما از چین‌وچروک‌هایت راهی بساز
که از آن همیشه با هم
به جایی که زندگی‌ام تمام می‌شود بروم

هاخار پیترس شاعر هلندی
مترجم : شهلا اسماعیل‌زاده