خیال داشتنت را از یاد برده ام

خیال داشتنت را از یاد برده ام
خیال خودت اما هست
عطر تنت را نمی دانم
عطر یادت اما ، بوی نم باران می دهد
بوی نرگس مستی که در پشت خواب هفت ساله ی شرابی ناب ، روئیده
و من از بوی یاد تو گاهی ، مست می شوم

خیال داشتنت را از یاد برده ام
خیال چشمهایت اما هست
گاهی میان آینه ی خاک خورده ی تنهایی ام ، پلک میزنی
و من تصویر در تصویر ‌، تصویری از شکست می شوم

خودت که نمی آیی
ولی یادت هست
گاهی مثل بارانِ امشب به سرم میزنی و از یاد تو سبز می شوم

خودت نمیدانی
من اما از تو جوانه میزنم
از یاد تو هر بار ، هست می شوم
 
مصطفی رئیسیان فرد