مرنج عزیزم

مرنج عزیزم
مرنج
یک مرد تنهایم
من غیراز پرتو عشق
هیچی ندارم
درخت غمگین دنیایم
من غیراز شاخ و برگ
چیزی در بساطم نیست
من آن پرنده ی غریبم
که مدت سالی‌ست
بی‌آشیانه زیسته‌ام
حالا توکه آشیانه‌ام شده ای
دیگر نمی‌خواهم
بی آب و خاک
زندگی کنم

مرنج عزیزم
مرنج
هرچند اغلب زنان این سرزمین
عادت به شکستن قلب دارند
اما تو چنین مباش
هرچه دوست داری بشکن
ولی قلبم را نه

محمد کردو شاعر کرد
ترجمه‌ : محمد طرغه