اکنون تو را بیش‌ از هر زمان دیگر دوست دارم


در بین اوقات گذشته و  آینده‌ی زندگی من
امشب شب من است و رؤیای زندگیم
تو تمامِ عشق و آرزوهایم هستی
پس پیمانه را از عشق پر کن و بیاور

پس از مدتی عشق از این خانه خواهد رفت
و گنجشکان از لانه‌ها کوچ خواهند کرد
و سرزمین‌هایی که در گذشته آباد بودند
ما را بی برگ و نوا خواهند دید
همچنانکه ما آن‌ها را بیابانی خشک می‌بینیم

پس محبوبم بیا
اکنون تو را بیش‌ از هر زمان دیگر دوست دارم

شب نزد ما آمد
و در حالی که عشق در چشمانمان بود
به گفت و شنود عاشقانه
و سخنی که روی لب‌هایمان آب می‌شد
گوش فرا داد

هنگامی که شب مرا فراخواند
مدت زیادی ماند
تا شوق را از چشمانم برچیند
و درد اشتیاقم را کاهش دهد
به من نزدیک شو و تمام عشقم را از آن خود کن
آنگاه چشمانت را ببند تا مرا ببینی

و ای کاش این شب ما بسیار طولانی شود
که هرچه زمانِ دیدار بیش‌تر شود
باز هم کم است

زندگی در آینده ما را
به بازی و ریشخند خواهد گرفت
پس بیا
اکنون تو را بیش‌ از هر زمان دیگر دوست دارم

ادامه مطلب ...