ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
آن زمانی
که برای تو
تمامیت تن های جهان
در یک تن
و تمامیت زنهای جهان
در یک زن
و تمامیت عشق
و تمامیت شعر
در نگاهش
متجلی گردد
و تو مجبور به دوری و صبوری باشی
آه
آن روز
تو محروم ترین مرد زمین خواهی بود
محمد رضا ترکی
عاشقی برای ما
همیشه
کوچههای بسته
گامهای خسته بود
سالهای سال
سوختیم و ساختیم
در شب فراق یا تب وصال
بیامان گداختیم
هرچه میرویم
عشق مثل یک سراب
از برابر نگاه ما
ناپدید میشود
گیسوان ما
مو به مو
سپید میشود
گریه میکنی که نیستم
بغض میکنم که نیستی
مثل روزهای کودکی
که با تمامی دلم
برای یک مداد گمشده
یک دوچرخه
یک عروسک شکسته
می گریستم
ما هنوز کودکیم و قلبهای ما
هنوز کوچک است
عاشقی برای ما ، قصّهی همان عروسک است
کاش ما بزرگ میشدیم و عشقها
پا به پای ما بزرگ میشدند
خستهام
از هر آنچه از قبیل عادت است
کو کجاست
آن چه بینهایت است ؟
محمدرضا ترکی
در آن دمی که باده شوی جام می شوم
وقتی پیاله ، من همه تن کام می شوم
در کوچه باغهای نشابور چشم تو
انگار مست باده خیام می شوم
آن گرگ وحشی ام که به صحرای عاشقی
چون آهوان صید شده رام می شوم
هر چند پای می کشم از دام این جنون
مقهور دست عشق سرانجام می شوم
حس می کنم بدون تو ، بر دار بی کسی
روزی هزار مرتبه اعدام می شوم
جادوی چشم توست که در شعله های آن
من با تمام پختگی ام خام می شوم
تو محو این حلاوت احساس می شوی
من مات آن طراوت اندام می شوم
بی تاب دیدن تو و دیوانه تر شدن
هر شام ماه تب زده بر بام می شوم
پایان التهاب تو آرامش من است
آرام می شوی تو و آرام می شوم
محمدرضا ترکی
یک نفر
از میان شعله های بی امان
گذشت
یک نفر
جام شوکران کشید و
از جهان گذشت
یک نفر
بوسه زد به دار خویشتن
سرخ روی
مثل عاشقان گذشت
یک نفر
یک نفر
آزمون تو برای من
کدام شوکران و شعله
یا کدام تهمت است ؟
آی عشق
از میان شعله های تو
چگونه می توان گذشت ؟
محمدرضا ترکی