می‌بوسمت و می‌گریم

می‌بوسمت و می‌گریم
عاشق لب‌ها و
اشک‌های من
لب‌ها و اشک‌هایم را می‌بوسی

یک‌دیگر را در آغوش می‌کشیم بی‌جنبشی
و گوش می‌سپاریم به صدای ریختن اشک‌هامان
که قطره‌قطره
در دل‌هامان
فرو می‌ریزند

تاب می‌خورم
در شادمانیِ رقت بارِ
نومیدیِ عشق
غرقه در آبشارِ
شادکامی و رنج
کله‌پا فرو می‌افتم
با آب کف‌آلود ، گیسوی کف‌آلود
مثل برگ ، مثل غرش امواج
فرو می‌افتم
تا می‌خورم به صخره
تا خرد می‌شوم در اعماق
   
با سقوطم
مساحت دنیا را اندازه می‌گیرم
چه باشکوه خواهد بود دنیا
اگر بتوان چنین رنجی برد
با نگون بختی‌ام
سعادت دنیا را اندازه می‌گیرم
چه خوش است شادی
اگر نگون‌بختی چنین زیباست
تنها با سقوط از اوج در حضیض
می توان اوج و حضیض را دریافت دارم
آن دانشِ موحش را می آموزم

می‌بوسی اشک‌ها و
لب‌هایم را
می‌لرزی و هر دو می‌لرزیم
و در ما نشسته
لذت و رنج عشق

آنا اشویر شاعر لهستانی
مترجم : محمدرضا فرزاد