دلتنگی آدم را کال می‌کند

دلتنگی آدم را کال می‌کند
پخته می‌کند
می‌رقصاند

دلتنگی آدم را خسته می‌کند ، می‌میراند
آدم می‌کند

خسته می‌کند ، می‌کشد
می‌کشد با خودش به‌ هیچ‌جا می‌برد
به هیچ‌جا می‌رسد
پخته را کال و
خواب را خام می‌کند ، می‌کشد

دلتنگی راه را دور می‌کند
راه را دور می‌کند و
رسیدن را ، بعید می‌کند
دشنام را دوست داشتن می‌کند و
قشنگ را ، دشنام

تاب را تاب می‌دهد ، بی‌تاب می‌کند
سراغِ دل تنگش می‌رود و
کار را
خراب می‌کند
ضایع می‌کند
کم می‌کند
دست آدم را رو می‌کند

دلتنگی
آدم را عاشق می‌کند

افشین صالحی

سلام من عاشقِ تو‌ام

سلام
من
عاشقِ تو‌ام
عاشقِ تو
علاقه‌ی خوبم

این عاشقانه مبارکت باشه
این روز به شادی ، به خیر و خوشی
به دور از درد دوری و
زخم دورویی باشه
برایِ تو این روز آسمان را آرزو دارم
به هر هوایی که دوست داری
زمین را
به هر رویِشی که آرزو داری
و برایِ خودم
تو را آرزو می‌کنم

می‌دانم
حتمن می‌گویی عاشقانه که روز سرش نمی‌شود
سال نمی‌فهمد
تو که خوب می‌دانی
هر روز در همین سطرها
در همه ی  خواب‌ها
و درخیال من جاری هستی
درسطرهایی که برای تو نامه می‌نویسم
شعر می‌خوانم
درخواب‌هایی که کنارِ تو می‌خوابم
کنارِ من بیدار می‌‌شوی
و درخیالی که
زنده‌ام
زنده‌گی می‌کنم
و من
شاید که در سفرهای تو باشم

بی‌خیال
نگران نباش
گفتم این روز بهانه‌ای باشد
برایِ دوباره سلام
دوباره دوستت دارم مدام
که شاد باشی
که نگرانِ من نباشی
گفتم
کسی پرسید بگویی که گفت
که نوشت
که گفت و نوشت و خواند

سلام
علاقه ی خوبم
علاقه جانِ من ، می‌دانی
من
عاشقِ تو‌ هستم

افشین صالحی

تو را ببینم

تو را ببینم
می‌بوسم
نوازشت می‌کنم
برایِ تو خواب تعریف می‌کنم
تو را ببینم ، بغل می‌کنم
تمام رویاهایم را می‌بینم
و به تمامِ آرزوهایم می‌رسم

تو را ببینم
خوب می‌شوم ، آقا می‌شوم
به تو سلام می‌دهم
نماز می‌خوانم
و تو را شکر می‌کنم
تو را ببینم خیلی دوستت دارم
آخ
تو را ببینم
چه‌ قدر کار دارم

افشین صالحی

عمیق ترین زخم

نیستی
که بریزمت روی عمیق‌ترین زخمم
نیستی که نمیرم
نیستی
از این‌ همه زخم‌های خالی ، نه
از این‌همه که نیستی
مُردم

کامران رسول‌زاده

بیا قرار بگذاریم

بیا قرار بگذاریم هر چند شنبه
در خوابی
خیالی
جایی
یک دلِ سیـر
هم را ببینیم
تو را سفید می نویسم که ازدحام تمام رنگ هاست
و عاشقانه می خوانم
عشقی که حاصل جمع تمام عاطفه هاست
گل هاى یاس را
شب ها
میان بستر خود مى پراکنم
آنگاه
تا سپیده دم
انگار با توام

افشین صالحی

دستم به تو نمیرسد

دستم به تو نمیرسد
حتی در شعرهایی که به دست خود می نویسم
پس همچنان
در ارتفاع دورترین استعاره ها بمان
مبـــــاد
که دست کسی به تو برسد

کامران رسول زاده

تو را دوست دارم

تو را دوست دارم
بیشتر از نوشتنِ آخرین سطرِ مشق‌هایِ مدرسه
بیشتر از تقلب در امتحان
حتا بیشتر از بستنی‌ قیفی‌‌هایِ قدیم
پفک‌هایِ طعمِ پنیر

تو را بیشتر از توپ‌هایِ پلاستیکی
کوچه‌هایِ خاکی
این را که می‌دانی چه قدر بود
به خدا تو را از خوابِ نرسیده به صبح هم
بیشتر دوست دارم

بیشتر از صبح‌هایِ جمعه
عصرهایِ لواشک آلوچه
تو را از زنگ‌هایِ تفریح هم
بیشتر دوست دارم

بیشتر از خیلی
بیشتر از زیاد

من
تو را یه عالمه دوست دارم

افشین صالحی

تو می‏ توانستی تاج سرم باشی

تو می‏ توانستی تاج سرم باشی
که انگار من پادشاه عاشقان جهانم
و تو ملکه ی رشک برانگیزِ شعرها
چه فایده
حالا هر دو آدم ‏هایی معمولی هستیم

کامران رسول زاده

به کسی که عاشق توست

به کسی که عاشق توست
بگو
هر روز
با زیباترین تعابیر جهان
بیدارت کند
من اینجا هر شب
تو را
با زیباترین تعابیر جهان
به خواب می سپارم

کامران رسول زاده

امروز برای تو پیراهنی خریده‌ام

امروز برای تو پیراهنی خریده‌ام
لطیف وُ نرم
مثل چشم‌هایت
که تابستان به تنت نرسد
فردا برای تو شال می‌گیرم
که باد موهایت را جایی تعریف نکند
دیروز هم که دیدی
چه‌قدر برای تو ناز خریدم
حالا بخواب
می‌خواهم برای خود یک خوابِ آب‌دار بخرم
 
افشین صالحی

تاثیرِ پروانه‏ ایِ

تاثیرِ پروانه‏ ایِ حضور تو در شب‏ هام
همین شمعی‏ ست که دارم می سوزد
همین عمری ست که دارم از دست می رود
همین بوی گل
که دارم مست می کند
من از حضور تو در شب‏ هام
پروانه‏ ام

کامران رسول زاده

به عشق تو پیر می شوم

تمام دنیا
محله‏ ی کوچکی ‏ست
که تو در آن متولد می شوی
و من
میان بازیِ بچه ‏های محله
به عشق تو
پیر می شوم

کامران رسول زاده

این منصفانه نیست

این منصفانه نیست
من پیر شده باشم
و تو در خیالم
درست مثل روزی که ترکم کردی
زیبا و جوان
همین شده که هیچ‏ کس
باور نمی کند
معشوق من بوده باشی

کامران رسول زاده

شوق دیدنت

تو دیگر چه جور معشوقی هستی ؟
نه دستم به تو می رسد
نه می توانم از شوق دیدنت
بال در آورم
تو
دست و بال مرا بسته‏ ای

کامران رسول زاده

وصیت

وصیت کرده ام
قلبم را
به کسی شبیه خودم بدهند
می خواهم بعد از مرگ هم
عاشقت بمانم

کامران رسول زاده

عطر گل

تو عطر کدام خوشبوترین گل جهانی 
که هر کجا می نویسمت
شکوفه می دهی ؟ 

کامران رسول زاده