آتش با آتش نمی سوزد

یکریزبه خودم می گویم
تو را خواب دیده ام
و تو خواب هنگام
هی دور من چرخی
دلتنگ نگاهت می کنم
نگاه بر لب هام می گذاری
و می گویی عشق من
صدای تو می پرد توی چشم هام
و حلقه حلقه اشک
درونش می گردد

در خواب من
فرشته نبودی
خودت بودی
اسطوره نبودی
زن بودی
زیبا و با شکوه
در خواب من
عین بیداری ام
لابه لای کلمات می رقصیدی
لبت را بوسیدم وگفتم
همین جا بمان عزیزم
آتش با آتش نمی سوزد

عباس معروفی