اعتماد کردن

به آن‌ها نمی‌توان اعتماد کرد
آنگاه که
می‌خواهند تو را یاری دهند
زیرا که دل‌های‌شان
تنها آوای دلهره‌های خود را می‌شنود

به آن‌ها نمی‌توان اعتماد کرد
آنگاه که
به تو دست می‌دهند

مگر آنکه
دست آن‌ها را چنان سفت بگیری
که صدای استخوان‌ها را بشنوی
و ترس را
در چشمان‌شان ببینی
و باز هم سفت‌تر
تا خون‌شان از لای انگشتان‌ات
بر زمین بچکد

اکنون تو آنی
که لبخند می‌زند

چارلز بوکوفسکی
مترجم : آذر نعیمیان

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.